آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

شعر فوق العاده نو

  • اهل تهرانم
  • دهنم سرویس است
  • نه که پولی دارم، نه سوادی، و نه حتی ذوقی
  • مادری دارم، بدتر از مادر شمر
  • دوستانی، همه از لاشخوران
  •  
  • نه خدایی که در این دود و صدا
  • لای این ماشین‌ها، پای این بُرجَک‌ها
  • روی این داغی آسفالت، به دادم برسد
  •  
  • من مسلمانم
  • قبله‌ام خانهء همسایه‌مان
  • جانمازم دختر همسایه، مُهرم لبِ او
  • تخت سجادهء من
  • من وضو با روش مُفت‌خوران می‌گیرم
  • در نمازم جریان دارد کُفر، جریان دارد شرک
  • ریا از پشتِ نمازم پیداست
  • همه ذراتِ نمازم مُتعفن شده است
  • من نمازم را وقتی می‌خوانم
  • که اذانش را تلفن، گفته باشد سر وقت
  • من نمازم را، پی این یک دو سه دَم دودِ علف می‌خوانم
  • پی قدقامتِ بَنگ
  •  
  • کعبه‌ام خَرپُشته
  • کعبه‌ام پشتِ کولرهاست
  • کعبه‌ام بر سر بام، سر منقل با دود، می‌رود بام به بام، شهر به شهر
  •  
  • حَجَرُالاَسوَدِ من حفرهء این وافور است
  •  
  • اهل تهرانم
  • پیشه‌ام جیب بُری است
  • گاهگاهی کیف هم می‌قاپم، با کَلَک، روی موتور
  • تا که شاید بهر پولی که در آن زندانی‌ست
  • داغ آن باسَنِتان تازه شود
  •  
  • چه خیالی، چه خیالی...می‌دانم
  • رقمی نیست شما را...
  • خوب می‌دانم، کَکِتان هم نَگَزَد
  •  
  • اهل تهرانم
  • نَسَبَم شاید برسد
  • به کلاغی در هند، به معجونی از پشگل مرغ
  • نَسَبَم شاید، به یک روسپی در کشتی وایکینگها برسد
  •  
  • پدرم پشتِ دوبار آمدن از مرز هرات، پشتِ دو بَست
  • پدرم در پس یک چند کلاهبرداری
  • پدرم در پس میله به دَرَک واصل شد
  • پدرم وقتی مُرد، آسمان ابری بود
  • مادرم بی‌خبر از خانه برفت، خواهرم فاحشه شد
  • پدرم وقتی مُرد، مردانِ محله همگی هیز شدند
  • مرد بقّال از من پرسید: چند من آناناس می‌خواهی؟
  • من از او پرسیدم: خواهرم پیش شماست؟
  •  
  • پدرم جنس می‌آورد
  • تَل می‌فروخت، تَل می‌کشید
  • دَم خوبی هم داشت
  •  
  • باغ ما در طرف سایه نادانی بود
  • باغ ما جای پیچ خوردن آدمها
  • باغ ما نقطه برخورد گناه و هَوَس و حادثه بود
  • باغ ما شاید، قوسی از دایرهء سرخ شقاوت بود
  • میوهء کال خدا را آن روز، بالا می‌آوردم در خواب
  • آبجو بی ‌فلسفه می‌خوردم
  • خشخاش بی ‌دانش می‌چیدم
  • تا حجابی پس می‌رفت، چشم فواره خواهش می‌شد
  • تا کسی می‌خندید، سینه از زور حسادت می‌سوخت
  • گاهی هم عشق ، صورتش را به پس پنجره می‌چسبانید
  • شهوتی می‌آمد، دست در گردن حس می‌انداخت
  • فکر می‌خوابید
  • زندگی چیزی بود، مثل یک بارش سنگ، یا چناری پُر زاغ
  • زندگی در آن وقت، صفی از بیدلی و خواب مترسک‌ها بود
  • بارها زندانی شدن
  • زندگی در آن وقت، سلولِ پر از موش و دیوار پُر از خط خطی زندان بود
  •  
  • طِفل، جُفتَک جُفتَک، دور شد در کوچهء خَرخاکی‌ها
  • بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالاتِ حقیقت بیرون
  • دلم از غربتِ خَرخاکی پُر
  •  
  • من به مهمانی دنیا رفتم:
  • من به دشتِ حسرت
  • من به باغ پوچی
  • من به ایوانِ پُر از خاکِ حماقت رفتم
  • رفتم از پله برقی رذالت بالا
  • تا ته کوچهء بن بستِ نَفَهمی
  • تا هوای ملس اِستِمنا
  • تا تبِ خیس مذلّت رفتم
  • من به دیدار کسی رفتم، در آن سر خشم
  • رفتم، رفتم تا زن
  • تا چراغ ذلت
  • تا سکوتِ خارش
  • تا صدای وغ وغ تنهایی‌ها
  •  
  • چیزها دیدم بر روی زمین:
  • کودکی دیدم، کفِ پا بو می‌کرد
  • قفسی بی در دیدم که در آن، باج‌خوران ول بودند
  • نردبانی که از آن، عشق می‌رفت به بیراههء شَک
  • من زنی را دیدم، نور در ماکروفر سامسونگ می‌پخت
  • ظهر در سفره آنان سُس بود، پیتزا بود، دوری بود، کاسهء داغ مَلالت بود
  •  
  • من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز Shakira می‌خواست
  • و سُپوری، که به یک پوستر Guns می‌بُرد نماز
  •  
  • کفتاری را دیدم، Viagra می‌خورد
  • من الاغی را دیدم، فرفره را می‌فهمید
  • در چراگاه سخاوت، گاوی دیدم پیر
  •  
  • شاعری دیدم هنگام خطاب، به معشوقه‌اش می‌گفت: اوهوی
  •  
  • من کتابی دیدم، واژه‌هایش همه از جنس لَجَن
  • کاغذی دیدم، از جنس جَفا
  • آفتابه‌ای دیدم، دور از همه آب
  • مسجدی دیدم، دور از مُستراح
  • سر بالین فقیهی نومید، بطری‌ای دیدم لبریز شراب
  •  
  • قاطری دیدم بارَش حساب دیفرانسیل
  • اشتری دیدم بارَش سبدِ خالی وصیتنامه
  • عارفی دیدم بارَش Yahoo.com
  • نظرات 10 + ارسال نظر
    شوریده یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 21:20 http://www.eshqh-tanz.blogsky.com

    سلام

    واقعا شعر بسیار زیبایی بد من هم دستی بر اتش دارم

    از شما می خواهم که از ولاگ من هم دیدن کنید

    موفق باشید....شوریده

    هیس پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 16:24 http://hees2.blogspot.com

    خیلی شعر جالبی بود . زاویه نگاهت برام جالب بود . اگ چه تن سهراب رو تو گور لرزوندی اما واقعا خوب بود . موفق باشی

    بهمن پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 17:44 http://dreeam.blogfa.com

    عالی بود

    پانته‌آ جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 00:58 http://www.ghorbatestan1.blogspot.com/

    چی بگم؟ بگم این همه بدبینی و ناامیدی خوب نیست؟ وقتی حقیقت همینه این حرفها بی‌معنی میشن. به هر حال ایده و انجامش جالب بود.

    گاو مشتی حسن جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 http://halfaway.persianblog.ir

    عجب چیزی بود. از اون چیزایی که تلخ ترین خنده ها رو با خودش داشت. بد جوری کفیدم...
    خیلی کارت درسته!!

    رضا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:15

    شعر بسیار عجیبی بود. کمی سیاست کمی ک.. شعر . تو که توانش را داری بیشتر از درد جامعه بگو

    martin جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:19

    kheili bahal bood , koli hal kardam ,movafagho pirooz bashi.....

    ققنوس جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 http://ourperspective.wordpress.com

    با عرض سلام

    بسیار جالب بود این شعر شما. با اجازه در وبلاگ خودم لینک دادم به این مطلب‌تان.

    موفق و خوش و شاد وسالم باشید.

    با تقدیم احترام
    ققنوس

    مزدور جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:56 http://mozdor.persianblog.ir

    سلام
    فوق العاده بود
    استعداد شگرفت تحسین برانگیز است
    موفق باشی
    یاحق.

    [ بدون نام ] چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 00:32 http://www.sajest.blogfa.com

    سلام و درود بر شما
    آفرین بسیار جالب و عالی

    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد