آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

جناب مازیار ناظمی

امروزه تمامی کسانی که با دنیای اینترنتی در ارتباط هستند، نام «Yahoo» برایشان از نام برادر و خواهرشان نیز آشناتر است. در میان تمامی سایت‌های ارتباطی موجود، دو سایت «Yahoo» و «Google» که از رقبای جدی و دیرین یکدیگر به شمار می‌روند، هر روز با بکارگیری متدهای جدید و روش‌های آسان برای دستیابی کاربر به اطلاعات مورد نیازشان گام دیگری جهت پیشی گرفتن از حریف و درنهایت نزدیک شدن به دنیای الکترونیکی ایده‌آل برمی‌دارند.
سایت «
Yahoo» که بنا به گفته مسوولینش امروزه بیش از 180 میلیون کاربر در سراسر دنیا دارد، در حال حاضر به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای اطلاعاتی و تجاری مشغول به فعالیت است. اما این حجم بالای فن‌آوری و ارایه خدمات هرگز بدون حضور متخصصان خردمند و زبردست میسر نخواهد شد. متخصصانی که از ملیت‌ها و نژادهای مختلف جهت رشد و شکوفایی دهکده جهانی دست به دست هم داده و برای پیشبرد اهداف بلند خود از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند. یکی از این متخصصین به نام سرشناس، جوانی است ایرانی که شهره مهارت و ابتکار او مدیران سایت‌های مختلف را برآن داشته تا از توانایی‌های بی‌نظیر او به بهترین شکل استفاده نمایند.
مهندس فرزاد ناظم، 46 ساله، دارنده مدرک مهندسی کامپیوتر از دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا که از ژانویه سال 2002 رسماً مدیریت فنی سایت یاهو را در اختیار گرفته است. مهندس ناظم از سال 1985 فعالیت حرفه‌ای خود را در «
SYDIS» آغاز نمود. در این مدت بر اثر شایستگی‌های فراوانی که از خود به نمایش گذاشت توانست به سرعت پله‌های ترقی را طی نماید و به مدارج مدیریتی دست یابد. در همین سال به کمپانی عظیم «Oracle» پیوست و در مدت ده سالی که در این شرکت فعالیت می‌کرد توانست سمت معاونت رسانه‌ای این امپراطوری را از آن خود نماید و علاوه بر آن در دو نقش مسوول تقسیمات سرور شبکه‌ای و همچنین به عنوان یکی از اعضای مدیریت کمیته فروش محصولات ظاهر گردد.
در مارس 1996 «ناظم» به یاهو پیوست و به عنوان یکی از اعضای اصلی مهندسی شبکه این سایت مشغول به کار شد. در کمتر از یک‌سال بنا به تشخیص مدیران یاهو، ناظم به بخش فنی سایت منتقل شد و در کمتر از یک‌ماه این بار نیز توانست با تخصص خود مدیریت آن بخش را برعهده گیرد. در این سمت او مسوولیت رسیدگی به کلیه امور مربوط به فعالیت‌های سایت، ارایه خدمات و مسایل فنی آن را برعهده داشت.
به عقیده بسیاری از همکاران ناظم، عامل اصلی موفقیت‌های او اتکا به نیروی بشری برای انجام تمامی امور است. او بر این باور است که اگر عده‌ای که در یک مکان مشغول به کار هستند تمام توان خود را به کار گیرند، به طور قطع می‌توانند به تمام اهداف خود دست یابند. به همین دلیل است که ناظم به هر بخشی و هر ارگانی وارد می‌شود، فوراً به مدارج بالا دست می‌یابد و به خوبی می‌تواند سکان هدایت اعضای تیم را در اختیار گیرد.
چند سال بعد یعنی در ژانویه سال 2002 اخبار رسمی حکایت از سمت جدید مهندس ناظم در سایت یاهو داشت. در این تاریخ او مسوولیت نهایی فنی این سایت را برعهده گرفت و فعالیت قبلی خود را گسترده‌تر ساخت. در این سمت او با بکارگیری تیم‌های تخصصی قوی که اکثراً زیر نظر خود او آموزش دیده بودند، سعی دارد تا با تمام توان یاهو را به عنوان قدرت اول دنیای اینترنت به کاربران بشناساند و در این مسیر از هیچ تلاش علمی و تخصصی دریغ نمی‌نماید.
نکته جالب در مورد فعالیت‌های او در این بخش این است که قصد دارد تنها با کمک تیم‌های تخصصی خودش و نه دخالت سرمایه‌گاران مختلف این راه را به مقصد رساند و عقیده دارد که دخالت دیگران که از تخصص کافی برخوردار نیستند سبب کاهش سرعت رشد خواهد شد. این باور او اگر چه به مذاق بسیاری از حامیان مالی سایت خوشایند نبوده است اما روحیه ایرانی و خستگی‌ناپذیر این مدیر شایسته باعث شده تا همچنان مدیران یاهو از او به طور کامل حمایت نمایند.
باشد که در آینده‌ای نزدیک شمار بیشتری از هموطنان ایرانی را در نقاط کلیدی اقتصادی و علمی دنیا شاهد باشیم

لی لی پوت های امضاء دار

به نظر شما هنر مندان یا ورزشکاران یا حتی عشق تون چطور شخصیت هایی هستن. من که بر حسب عادت شخصی خودم خیلی دوست دارم قبل ملاقات با کسی  در مورد شخصیت او مطلع باشم .تا بتونم به هر نحوی در ملاقات اول بهترین تاثیر رو بر روی طرف مقابلم بزارم. حالاشده با دیدن امضاش.

امضاء شناسی

1-کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند .

2- کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء می‌کنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیر منطقی هستند .

3-کسانی که از خطوط عمودی استفاده می‌کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند .

4- کسانی که از خطوط افقی استفاده می‌کنند انسان‌های منظّم هستند .

5- کسانی که با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند.

6- کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکّاک هستند .

7- کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می‌دانند .

8- کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند .

9- کسانی که اسمشان را می‌نویسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند .

10- کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که می‌خواهند به قله برسند .

11- بی شک بیان مطالب افکار مختلف نشانه ی تأیید آن نمی باشد.

منبع : اینترنت

HENGAMEH

اون یه روزی اسطوره می شه .خیلی نزدیکه . نذر دارم هفته ایی یه بار عکسشو تو وب بزارم .البته اگر مطلبی به روز یا به هر عنوان تک باشه رو اینجا میارم. و در موردش می نویسم . چون واقعا همه جوره باهاش حال می کنم.

ایران

مطالب زیر رو از وبdiaryincanada.blogspot.

 هر ایرانی در هر جای این کره خاکی باشه حتی اگر در قطب ها باشه و اون لبا س پر مو  رو بپوشه اما با رفتار خودش به همه می فهمونه که آقایون و خانوم های محترم من یک ایرانی هستم . در این جا خاطره یک ایرانی به نام  آقای پیمان رو پست کردم . البته من اگر در اون نوشته اسمی از ایرانی بودن اون افراد برده نمی شد به هیچ وجه نمی تونستم حدس بزنم  اون گروه دوستان ایرانی هستن .!!!!!

بعد از مصاحبه چهار روز سوریه بودم و یه روز رو با تور به چند تا از شهرهای ساحلی و
توریستی سوریه رفتیم و بقیه مدت رو دمشق بودم.

یه روز یه اتفاق جالبی افتاد، ماجرا از این قرار بود که توی هتلی که ما توش بودیم یه گروه ایرانی دیگه هم از یکی از شهرهای کوچک آذربایجان اومده بودن، البته با اتوبوس. روز برگشتن اینها شد و ما دیدیم که داره از بیرون هتل سروصدا میاد و مثل اینکه دعوا شده باشه. خلاصه ما هم رفتیم پایین ببینیم چه خبره. دیدم که راننده اتوبوس داره به مسافرها میگه که هر کسی ففط حق داره 2 تا چمدان با خودش بیاره و از اونجایی هم که مسافرها کوهی خرید کرده بودن و می خواستن همه بارهاشون رو هم بیارن، دعوا و جر و بحث شده بود. توی این جریان، راننده اتوبوس اومد سمت ما و گفت: بابا اینها کی هستن دیگه، یکی شون رفته نردبون خریده و می خواد با خودش بیاره ایران، آخه یکی نیست بهش بگه مگه ایران نردبون قحطی یه!

یه دفعه دیگه هم رفته بودیم مقبره حضرت رقیه، دیدم که یه عده دارن عروسک بالای مقبره پرت می کنن، البته ایرانی های عزیز. که مثل اینکه جریان از این قرار بود که چون رقیه در کودکی شهید شده بود، یه عده می رفتن عروسک می خریدن و بالای مقبره پرت می کردن.

یه بار هم ما رو یه جا بردن که از قراری قبر حضرت آدم بود. یه مقبره دراز به عرض سی سانتیمتر و طول سه متر، آخه می گفتن که انسان های اولیه جثه بزرگی داشتن. خلاصه قبل از رسیدن به این مکان، مسئول تور توضیح داد که این مکان فقط یه مکان تاریخی هست و زیارتی نیست، ولی به محض رسیدن، ملت شریف برای اینکه یه وقت ذره ای از ثواب توی این سفر کم نذاشته باشن، دست نمار گرفتن و مشغول عبادت شدن.

خلاصه، بعد از یه هفته سوریه بودن و قبول شدن توی مصاحبه و کم شدن استرس ها و اضطراب های ناشی از مصاحبه به ایران برگشتم.

فریار شیرزاد


واشنگتن- نسل دومى هاى ایرانیان مهاجر امریکا، در عرصه هاى گوناگون سیاسى و اقتصادى و علمى و اجتماعى این کشور، به تدریج جایگاههاى شایسته خود را بدست مى آورند. در این راستا یک جوان فرهیخته ایرانى، به دستیارى رئیس جمهورى ایالات متحده امریکا در روابط اقتصادى جهانى برگزیده شده است.
فریار شیرزاد، ۳۷ ساله، در ماههاى آغاز تشکیل دولت بوش، با سمت معاون وزارت بازرگانى، عضو کابینه جمهوریخواهان شد، و اکنون، با آغاز کار تازه- مشاور رئیس جمهورى و سرپرستى واردات امریکا- تنها ایرانى است که در رده هاى بالاى تصمیم گیرى ایالات متحده، عضویت دارد.

روزنامه رسمى ایالات متحده در گزارش خود درباره فریار شیرزاد نوشت که مسئولیت تازه معاون پیشین وزارت بازرگانى، هماهنگ کردن روابط بازرگانى میان امریکا و کشورهاى دیگر جهان است.

واردات امریکا

نظارت بر واردات امریکا، به صورتى که بازرگانان خارجى نتوانند از راه کاهش غیر اصول نرخها، و یا با دریافت یارانه هاى دولتى از دولتهاى خود، بازار نرخهاى داخلى را درهم بریزند، وظیفه مهم دستیار ویژه رئیس جمهورى در مناسبات بازرگانى جهانى است.
فریار، فرزند ناصر شیرزاد، روزنامه نگار قدیمى و دیپلمات برجسته سالهاى پس از روزنامه نگارى است که سالها کنسول و سرکنسول ایران در کالیفرنیا و نیویورک بود و تا آغاز سال ۵۸ نیز این سمت را در نیویورک به عهده داشت و هم اکنون نیز در واشنگتن سرگرم کارهاى انتشاراتى و فرهنگى است. فریار از چهارده سالگى همراه پدر و مادر به ایالات متحده آمد و در دانشگاههاى مریلند، هاروارد و ویرجینیا، در رشته حقوق سیاسى لیسانس و فوق لیسانس و دکترا گرفت و از سال ،۱۹۹۸ در کمیته مالى سناى ایالات متحده به کار پرداخت و سرانجام دو سال و نیم پیش به معاونت وزارت بازرگانى امریکا رسید.
روزنامه رسمى امریکا نوشت شیرزاد به میراث فرهنگى ایران دلبسته است و مى گوید به عنوان فردى از جامعه ایرانى- امریکایى، بر نقش مهم خود آگاهم و میدانم که بسیارى از هم میهنان، در این احساس افتخار با من شریک هستند و من مى کوشم، مسئولیت خود را چنانکه باید و شاید انجام دهم.

بشناسید خودتان خود را.!!

1-  خودتان، خودتان را بشناسید.

 هیچ‌کس از خودش به خودش نزدیک‌تر نیست. تنها کافی است قسمتی از شخصیتتان را جا نیندازید، منظم فکر کنید و عادلانه در مورد خودتان قضاوت کنید

2- از دوستان صمیمی و قدیمی بپرسید.

 دوستانی که از کودکی یا نوجوانی، شما را می‌شناسند و فراز و نشیب‌های زندگی شما و رفتار شما را در موقعیت‌های مختلف دیده‌اند، ملاک‌های خوبی برای ارزیابی شخصیت شما هستند؛ به شرطی که هنوز صمیمیت گذشته وجود داشته و در مراحل مهمی مثل بحران هویت از هم دور نبوده باشید. البته همیشه باید توجه داشت که شخصیتی که دوستتان دارد، به هر حال در قضاوت در مورد شما تأثیرگذار است.

 

3- از ابزار‌های معتبر استفاده کنید.

شما همیشه برای حل مشکلات روان‌شناختی سراغ روان‌شناس یا مشاور نمی‌روید. روی تابلو مراکز مشاوره یک عبارت دیگر هم با عنوان «سنجش هوش و شخصیت» حک شده است.

 

روان‌شناس‌ها، ابزارهایی علمی‌تر از تست‌های بازاری دارند. این ابزار‌ها از سال‌ها تحقیق در مورد ابعاد شخصیتی آدمی به دست آمده است. یکی از معتبرترین تست‌هایی که ممکن است یک روان‌شناس روی شما اجرا کند، تست 5 عامل شخصیت است.

 

نگاهی به ماده‌های این 5 عامل می‌تواند به شما هم کمک کند . بدانید وقتی می‌خواهید شخصیتتان را بسنجید، باید دنبال چه چیز‌هایی باشید. روان‌شناسانی که به مدل  5 عاملی شخصیت معتقدند، می‌گویند در هر کدام از ما درجه‌هایی از ویژگی‌های زیر وجود دارد:

 

1-  ثبات هیجانی:

آیا شما آدم دمدمی‌مزاجی هستید؟ آیا شما همیشه غمگین هستید؟ آیا شما اغلب خوشحالید؟

 

2- برون‌گرایی:

شما از بودن با دیگران بیشتر لذت می‌برید یا در خود بودن ،یا وسط این دو طیف قرار دارید؟

 

3- باز بودن در مقابل تجارب جدید:

 شما با جاهای جدید، افکار جدید و هنر‌های جدید حال می‌کنید یا نه کلا آدم کلاسیکی هستید؟

 

4- توافق‌پذیری:

 وقتی در یک جمع قرار می‌گیرید، دوست دارید ساز خودتان را بزنید ، یا معمولا نظر گروه را می‌پذیرید؟

 

5- وظیفه‌شناسی:

 آیا در مقابل مسئولیتی که به شما می‌سپارند باوجدان هستید ، یا کارها را سمبل می‌کنید؟

 

منبع : همشهری آنلاین – با تغییر و تلخیص

خودکشی در نیم ثانیه

یک مدیر هتل در ژنو از یک انجمن سوییسی به نام «کمک به خودکشی» که به گردشگران کمک می‌کرد تا به زندگی خود در اتاق هتل‌ها پایان دهند، شکایت کرد.

به گزارش ایسنا به نقل از فرانس‌پرس، این مدیر هتل پس آن‌که این انجمن سبب شد تا یک گردشگر در یکی از اتاق‌های هتل او خودکشی کند، تصمیم گرفت تا از راه قانونی برای مبارزه با این گروه وارد شود.

این انجمن در سال‌های اخیر به گردشگران خارجی کمک کرده است تا در این کشور خودکشی کنند.

خبرگزاری سوییس، هفته‌ی گذشته اعلام کرد، این گروه سال گذشته به خودکشی 192 نفر کمک کرده که نسبت به سال قبل از آن یعنی 138 نفر، افزایش چشم‌گیری داشته است.

آخر دنیا چند روز دیگر.!!

طی چند روز گذشته شبنامه هایی در برخی مناطق خرم آباد از جمله مناطق اصلی و مرکزی این شهر توزیع شده است .

به گزارش بولتن نیوز، این شبنامه ها با مضمونهای" مهر 1386 وقوع جنگ درخاورمیانه ، مهر 1386 تهاجم هوایی و موشکی آمریکا به شهرهای ایران، مهرماه 1386 تهاجم هسته ای آمریکا به تهران و فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی ، درگیری شدید در خاورمیانه و مهرماه جنگ جهانی سوم آغاز می شود "در سطح شهر خرم آباد توزیع شده است .

همچنین" نشانه ای بزرگ از ظهور امام عصر(عج )آشکار می شود، جنگ ایران و اسرائیل، مهر 1386 تهاجم نظامی آمریکا به ایران، آمریکا با همراهی بشقابهای پرنده به ایران حمله خواهد کرد، حمله هوایی و موشکی آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران و آغاز غیبت محمدابن الحسن نفس زکیه "از دیگر مضمونهای شبنامه های پخش شده در شهر خرم آباد است .

مدیر کل سیاسی انتظامی استانداری لرستان گفت: بی شک توزیع این شبنامه ها با مضمونهای یاد شده با هدف نا آرام کردن فضای منطقه ، ایجاد جو روانی و ملتهب و نگران کردنافکار مردم، ایجاد یاس و ناامیدی در بین مردم صورت گرفته است .

علی چراغیان افزود: افرادی که اقدام به توزیع این شبنامه ها می کنند در صدد زیرسوال بردن سیاستهای نظام، تیره و تار نشان دادن فضای کشور هستند و می خواهند دولت را دلیل این وقایع نشان دهند .

وی اظهار داشت: تاکنون فردی در ارتباط با این شبنامه ها دستگیر نشده است .
پیش ازاین نیز در برخی شهرهای استان شعارهایی علیه مسوولان نظام نوشته شده بود

برداشت از سایت امام مهدی(عج)

جیمی دلشاد

جمشید دلشاد نخستین ایرانی است که به شهرداری یک شهر در آمریکا انتخاب می شود

آقای دلشاد که اولین بار چهار سال پیش به عضویت شورای شهر بورلی هیلز و معاونت شهرداری آن انتخاب شد، یک ایرانی کلیمی است.

وی در انتخابات اخیر این شورا آرای لازم برای کسب سمت شهرداری این شهر را کسب کرد.

قرار است مجمع عمومی شورای شهر بورلی هیلز در روز ۲۷ مارس آقای دلشاد را به طور رسمی به عنوان شهردار جدید اعلام کند.

بورلی هیلز با جمعیتی در حدود ۳۳ هزار نفر در ایالت کالیفزنیا و در غرب شهر لس آنجلس قرار دارد.

دستکم ۸ هزار نفر از ساکنان بورلی هیلز ایرانی هستند.

جمشید دلشاد که ۶۶ سال سن دارد، چهل و هشت سال است که ساکن ایالت کالیفرنیا است و در زمینه صنعت رایانه بسیار موفق بوده است.

او همچنین در هیات مدیره پنج مؤسسه خیریه خدمت کرده است.

جمشید دلشاد موفقیت خود در شورای شهر بورلی هیلز را برای حضور بیشتر ایرانی های کالیفرنیا در عرصه های اجتماعی و سیاسی مهم می داند.

او می گوید حضور چهار ساله او در شورای شهر بورلی هیلز و رای اول در انتخابات اخیر این شورا به شناساندن ایرانی ها در عرصه اجتماعی کالیفرنیا کمک کرده است.

به گفته آقای دلشاد ایرانی های آمریکا به رغم موفقیت های فردی به خاطر نگرانی و آشنا نبودن با نظام سیاسی، مشارکت چندانی در امور اجتماعی خود نداشته اند.

به گفته او: "ایرانی های بورلی هیلز از نظر تحصیلی و شغلی در موقعیت خوبی قرار دارند. منتهی تا به حال کسی را نداشته اند که در (حضور در عرصه های اجتماعی) را به روی آنها بازکند. متاسفانه چون خیلی با هم همکاری نمی کنند و با این فعالیت ها هم آشنا نیستند، آنهایی هم که قصد حضور در انتخابات شورای شهر یا هیأت مدیره آموزش و پروش را داشتند، شکست خورده اند."

او هدف خود از شرکت در عرصه اجتماعی و فعالیت های سیاسی را این طور بیان می کند:

" آمریکا با من و خانواده ام خیلی خوب بوده است. راه پیشرفت من در این کشور باز بوده است. به همین خاطر تصمیم گرفتم تا کاری کنم تا زندگی من برای دیگران هم ثمربخش باشد. به همین خاطر به فعالیت های اجتماعی پرداختم. در این مدت همسرم و فرزندانم از من پشتیبانی کرده اند و خودم هم از شکست ها مأیوس نشده ام. پشت کار برای موفقیت خیلی مهم است."

آقای دلشاد با اشاره به رابطه نزدیک خود با همه ایرانی های شهر بورلی هیلز و منطقه لس آنجلس می گوید:

"من خودم کلیمی هستم و رابطه نزدیکی با ایرانی های کلیمی دارم. با دیگر ایرانی ها، چه بهایی یاشند و چه مسلمان یا مسیحی رابطه خوبی دارم و همه را جزء یک جامعه می دانم."

جمشید دلشاد همچنین می گوید قصد دارد در دوران خدمتش به خاطر حضور جمعیت قابل توجه ایرانی، مراسم نوروز را به طور رسمی در بورلی هیلز برگزار کند.

به گفته او: "شهر لس آنجلس امروز را به عنوان روز نوروز نامگذاری کرده بود و شهردار لس آنجلس به من تبریک گفت. خیلی از دوستان ایرانی به این مراسم آمده بودند و لباس های قشنگی پوشیده بودند و موسیقی ایرانی در آن اجرا شد. من هم تصمیم دارم سال آینده یک روز را در شهر بورلی هیلز به نام ایران و نوروز نامگذاری کنم."

شعر فوق العاده نو

  • اهل تهرانم
  • دهنم سرویس است
  • نه که پولی دارم، نه سوادی، و نه حتی ذوقی
  • مادری دارم، بدتر از مادر شمر
  • دوستانی، همه از لاشخوران
  •  
  • نه خدایی که در این دود و صدا
  • لای این ماشین‌ها، پای این بُرجَک‌ها
  • روی این داغی آسفالت، به دادم برسد
  •  
  • من مسلمانم
  • قبله‌ام خانهء همسایه‌مان
  • جانمازم دختر همسایه، مُهرم لبِ او
  • تخت سجادهء من
  • من وضو با روش مُفت‌خوران می‌گیرم
  • در نمازم جریان دارد کُفر، جریان دارد شرک
  • ریا از پشتِ نمازم پیداست
  • همه ذراتِ نمازم مُتعفن شده است
  • من نمازم را وقتی می‌خوانم
  • که اذانش را تلفن، گفته باشد سر وقت
  • من نمازم را، پی این یک دو سه دَم دودِ علف می‌خوانم
  • پی قدقامتِ بَنگ
  •  
  • کعبه‌ام خَرپُشته
  • کعبه‌ام پشتِ کولرهاست
  • کعبه‌ام بر سر بام، سر منقل با دود، می‌رود بام به بام، شهر به شهر
  •  
  • حَجَرُالاَسوَدِ من حفرهء این وافور است
  •  
  • اهل تهرانم
  • پیشه‌ام جیب بُری است
  • گاهگاهی کیف هم می‌قاپم، با کَلَک، روی موتور
  • تا که شاید بهر پولی که در آن زندانی‌ست
  • داغ آن باسَنِتان تازه شود
  •  
  • چه خیالی، چه خیالی...می‌دانم
  • رقمی نیست شما را...
  • خوب می‌دانم، کَکِتان هم نَگَزَد
  •  
  • اهل تهرانم
  • نَسَبَم شاید برسد
  • به کلاغی در هند، به معجونی از پشگل مرغ
  • نَسَبَم شاید، به یک روسپی در کشتی وایکینگها برسد
  •  
  • پدرم پشتِ دوبار آمدن از مرز هرات، پشتِ دو بَست
  • پدرم در پس یک چند کلاهبرداری
  • پدرم در پس میله به دَرَک واصل شد
  • پدرم وقتی مُرد، آسمان ابری بود
  • مادرم بی‌خبر از خانه برفت، خواهرم فاحشه شد
  • پدرم وقتی مُرد، مردانِ محله همگی هیز شدند
  • مرد بقّال از من پرسید: چند من آناناس می‌خواهی؟
  • من از او پرسیدم: خواهرم پیش شماست؟
  •  
  • پدرم جنس می‌آورد
  • تَل می‌فروخت، تَل می‌کشید
  • دَم خوبی هم داشت
  •  
  • باغ ما در طرف سایه نادانی بود
  • باغ ما جای پیچ خوردن آدمها
  • باغ ما نقطه برخورد گناه و هَوَس و حادثه بود
  • باغ ما شاید، قوسی از دایرهء سرخ شقاوت بود
  • میوهء کال خدا را آن روز، بالا می‌آوردم در خواب
  • آبجو بی ‌فلسفه می‌خوردم
  • خشخاش بی ‌دانش می‌چیدم
  • تا حجابی پس می‌رفت، چشم فواره خواهش می‌شد
  • تا کسی می‌خندید، سینه از زور حسادت می‌سوخت
  • گاهی هم عشق ، صورتش را به پس پنجره می‌چسبانید
  • شهوتی می‌آمد، دست در گردن حس می‌انداخت
  • فکر می‌خوابید
  • زندگی چیزی بود، مثل یک بارش سنگ، یا چناری پُر زاغ
  • زندگی در آن وقت، صفی از بیدلی و خواب مترسک‌ها بود
  • بارها زندانی شدن
  • زندگی در آن وقت، سلولِ پر از موش و دیوار پُر از خط خطی زندان بود
  •  
  • طِفل، جُفتَک جُفتَک، دور شد در کوچهء خَرخاکی‌ها
  • بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالاتِ حقیقت بیرون
  • دلم از غربتِ خَرخاکی پُر
  •  
  • من به مهمانی دنیا رفتم:
  • من به دشتِ حسرت
  • من به باغ پوچی
  • من به ایوانِ پُر از خاکِ حماقت رفتم
  • رفتم از پله برقی رذالت بالا
  • تا ته کوچهء بن بستِ نَفَهمی
  • تا هوای ملس اِستِمنا
  • تا تبِ خیس مذلّت رفتم
  • من به دیدار کسی رفتم، در آن سر خشم
  • رفتم، رفتم تا زن
  • تا چراغ ذلت
  • تا سکوتِ خارش
  • تا صدای وغ وغ تنهایی‌ها
  •  
  • چیزها دیدم بر روی زمین:
  • کودکی دیدم، کفِ پا بو می‌کرد
  • قفسی بی در دیدم که در آن، باج‌خوران ول بودند
  • نردبانی که از آن، عشق می‌رفت به بیراههء شَک
  • من زنی را دیدم، نور در ماکروفر سامسونگ می‌پخت
  • ظهر در سفره آنان سُس بود، پیتزا بود، دوری بود، کاسهء داغ مَلالت بود
  •  
  • من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز Shakira می‌خواست
  • و سُپوری، که به یک پوستر Guns می‌بُرد نماز
  •  
  • کفتاری را دیدم، Viagra می‌خورد
  • من الاغی را دیدم، فرفره را می‌فهمید
  • در چراگاه سخاوت، گاوی دیدم پیر
  •  
  • شاعری دیدم هنگام خطاب، به معشوقه‌اش می‌گفت: اوهوی
  •  
  • من کتابی دیدم، واژه‌هایش همه از جنس لَجَن
  • کاغذی دیدم، از جنس جَفا
  • آفتابه‌ای دیدم، دور از همه آب
  • مسجدی دیدم، دور از مُستراح
  • سر بالین فقیهی نومید، بطری‌ای دیدم لبریز شراب
  •  
  • قاطری دیدم بارَش حساب دیفرانسیل
  • اشتری دیدم بارَش سبدِ خالی وصیتنامه
  • عارفی دیدم بارَش Yahoo.com
  • مهستی مسیحی بود

    این شخص کسی نیست  به جز مهستی فقید . حتما  از خودتون می پرسید در حال انجام چه کاریه. به درسته غسل تعمید . برای مسیحی شدن. در همین مکان تما م شایعات در مورد مسلمان یا غیر مسلمان بودن  به پایان می رسه.!!!

    خلاصه این که مسیحی مرد