آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

۷ روش برای کسب احترام.!!!

احترام را همه آن را می خواهند، معدودی بدستش می آورند.

چـرا؟ به شما خواهیم گفت چرا. احتـرام اکتـسابی است؛هرگز به کسی اهدا نمیشــود. امروزه با هجوم مردم بـرای انجام دادن سراسیمه وار کارها، انـدک افـرادی دارای اراده،بـردبـاری یا پشتکار مورد نیاز برای مورد احترام واقع شـدن حقیقی می باشنـد. همانند نوشیدن یک قهوه اسپرسوی خوب، ایـجـاد احـتـرام نـیازمند زمان و درنظر گرفتن جزئیات ظریف است تا بتوان به بهترین نتیجه دست یافت.

احترام همچنین رابطه مستقیم با شـهرت و اعتـبـار شـما دارد. از خود جلوه ای متشخص بسازید، احترام بـه عنـوان نتیجه ظاهر خواهد شد.

روشهایی برای سرعت بخشیدن به این فرایند وجود دارد -- حـداقـل برای کوتاه مدت - از طریق برخی راههای میان بر. برای مثال خود را در موقعیتی قرار دهید کـه بـتوانید قدرت خود را بکار ببرید ( قدرت حقیقی، نه در راس قدرت دربان باشگاه )، آنگاه مقـدار معینی از احـتـرام به شما اعطا خواهد شد، نه بدلیل اینکه استحقاقش را داشته اید، بـلـکه بـه این خاطر که موقعیت جدید شما اینطور ایجاب می کند.

بروی کسی آب دهان نیندازید

من با یک مامور عالیرتبـه پلیس آن قـدر دوستی عمیـقی داشتـم کـه می توانستم روی صورتـش آب دهـان بـیـنـدازم و از او بـخـواهم بدلیل اینکه سد راه آب دهانم شده، از من عـذر خواهی کند، اما بخاطر "مقام" او از انجام چنین کار گستاخانه ای خـودداری کـردم. مـن بـرای مـقـام ریـاست احتـرام قــائل هستم، بنابراین بدلیل "مقام" او، به رئیس خود احترام میگذارم نه بخاطر آنچه که او انجام داده و مستحق احترام من شده است.

بـنابراین بیایید واقیت گرا باشیم؛ اکثریت ما استطاعت تهیه بنز را نداریم، و درصد بسیار کمتری می تـوانیم موقیعتی قدرتمند را برای خود خـریداری نماییم. با این شرایط چگونه میتوانیم مقداری احترام را بسرعت کسب نماییم؟

در این قسمت هفت نکته وجود دارد که احتــرام شـما را تضمین نمی کند اما شما را در جهتی صحیح هدایت خواهد کرد. آنچکه باید بخاطر داشته بـاشید آن است که این نکات نباید فقط یکبار انجام شده و سپس فراموش گردند، بلکه باید به عنوان بخشی از سبک زندگی و تصویر جدیدی که در نظر دارید دربیایند.

1- لباس مناسب بپوشید

صرفه نظر از اینکه در گذشته چه کار کرده اید، چقدر پول در حـساب بانکی خود دارید، تا چه اندازه مشهور هستید یا چقدر چاق شده ایـد، یـک شـخص با لباسی شایسته بهتر از یک کهنه پوش مورد توجه قرار میگیرد.

درمورد هر نوع لباسی صحبت نمیکنیم، منظور یک لباس اندازه است که توسط خیاطی ماهـر و چیـره دسـت دوختـه شده است. اکنون زمان ارزان بودن نیست. یک دست کت و شلوار 50 هزار تومانی بخرید، آنگاه 50 هزار تومان بنظر خواهید رسیـد. کــت و شلواری 300 هـزار تـومانی بـخریــد، 300 میـلیون بنظر خواهیــد رسید. در مــورد کـفـش هـا هـم خسیس نبوده و یک جفت از بهترین آنرا برای خود تـهیـه کنـیـد. هر چـیـز ساخـت ایـتـالیا اتوماتیک وار بهتر از بقیه می باشد -- پایان داستان.

دهان خود را بسته نگاه داشته و به حقیقت متوسل شوید...

2- ساکت بمانید

میدانم که همه شما تصور میـکنید کـه نـابغه اید، اما واقیت آن است که نیستید. در غیر اینصورت نیز به هیچ نصیحتی نداشتـید و جهان بازیچه ای در کف دستان شما می بود. بنابراین، چون هنوز چیزهای زیادی برای آمـوختــن وجـود دارد، بـهتـر اسـت کـه دهـان را بسته نگاه داشته و گوش کرد.

خردمند و مرموز بوده و فقط چــیــزی را کــه لازم اســت بــگویید. در واقع هیچ چیزی را تا زمانی که مجبور نشده اید، بیان نکنید. اشتباهات معمولا توسـط افرادی صورت میگیرند که بدون دلیلی مناسب زبان به صحبت می گشایند. هرقدر یک فــرد اطـلاعات کمتری از شما داشته باشد، احتمال ماندن وی در فاصله ای محترامانه بیشتر خواهد شد.

وقتی من کسـی را بـرای اولیـن بـار ملاقات می کنم، مؤدبانه با او سلام و احوال پرسی نموده و تا دو دقیقه بعد از آن چیزی نمی گویم. در ایـن فـاصــلـه آن فـرد ســاده لوح همه اسرار خود را برایم تعریف کرده است؛ کجا زندگی می کند، روابطش با همسرش چگونه است، شماره کارت اعتباریش چیست و چه تـعداد قرص بـرای رفـع مـشکلات جنسیش مصرف میکند. اگر شما هم در مکالمات خود اینچنین باشید، آیا کسی حاظر خواهد بود بعد از آن دو دقیقه باز هم برایتان احترام قائل باشد؟

3- دروغ نگویید

اگر مجبور به سخن گفتن شدید، به آنچه که واقعا می دانید اکتفا کنید. دروغ گفتن برای تحت تاثیر قراردان و یا جلب احترام دیگران نتیجه معکوس در بر خواهد داشت.

هیچ راهی سریعتر از دروغگویی برای از دست دادن احترام وجود ندارد، بخصوص زمانی که آن دروغگویی با حماقت همراه باشد. اگر چیزی را نمیدانید، بسادگی بگویید، " مــن در این مورد نظری نمیتوانم بدهم." یک انسان حقیقی کاستی ها و ضـعف های خـود را می پذیرد. اگر طرف دیگر مودب باشد، از شما آنچه که در تـوانـاییتان است را درخواست نموده، و شما فرصتی پیــدا خواهیــد کــرد کــه در مـورد چیزی صحبت نمایید که همانند انیشتین جلوه تان دهد.

4- هرگز لبخند نزنید ( آن را برای همسرتان نگهدارید )

هر وقت مرد رندی را میبینم که هـمـگی دندانهایش را نشان میدهد، همیشه تصویر یک تمساح به ذهنم خطور میکند. یک انسان مـحترم، یک انسان هوشیار نیز هست. لبخند زدن میـتـواند جلوه شما را مخدوش نمـایـد و ممکن است دیگران تصور کنند که شما یک فروشنده اتومبیل دست دوم هستید.

از لبخند زدن دوری کنید تا انسانی جدی بنظر آیید که براحتـی تـحت تـاثیر قرار نمیگیرد. از هر 10 مورد، 9 مورد طرف مقابل حتی سخت تر تلاش خوهد کرد تا مـوافـقـت شما را بدست آورد. در این شرایط چه کسی به چه کسی احترام می گذارد؟

در عوض لبخند ملیحانه و نشان دادن دنـدانـهای همـچون صـدف خـود را هـنگـامی که با همسران هستید، از او دریغ ننمایید.

5- اطمینان و تواضع

افراد با اطمینان توانای جـذب بسیـار بـیـشتری نـسبت بـه بقیه افراد دارند. این اطمینان حـتـی اگـر شامل راه رفتن مغرورانه، وضعیت اندام مناسب یا اخـلاق و رفـتـار شـخـصـی خوب باشد، تصـویـر شـخصی تحت کنترل را نمایان می سازد که میداند چه کاری انجام میدهد و میتواند کار را به اتـمام برساند. یک انسان مطمئن میگوید، "شما میتوانـیـد بـه قابلیتهای من اعتماد کنید" و "به گفته های من احترام بگذارید."

به چشمان کسی نگاه کنـیـد. یـک انـسـان مـطـمـئـن هیـچـگاه کثیفی را در کفشهایش مشاهده نمیکند چرا که او هرگز نظرش را به پایین نمی افکند.

مرز بین اطمینان و خود بینی را بیاد داشته باشید. اطـمینـان تـعـادل تـوام بـا فـروتنــی و تواضع میـباشد. فقط انسانهای نادان فخر فروشی میکنند. کسی شما را معرفی میکند و می گوید، " آقای فلانی واقعا زرنگ است، شرکتش پارسال 100 میلیون سود کرد."

شـمـا پـاسـخ مـی دهیــد، "حتــی بــا حرفه ای ترین مهارتهای رهبری در جـهـان، بـدون سربازان کارکشته و خوب، نمی توانستم کـاری انـجام دهم. یک انسان بتنهایی قادر به صورت دادن چیزی نیست." چه کاری انجام داده اید؟ شـمـا قـابـلیتـهـای خود را در ضمن تحسین دیگران آشکار نموده اید. چه انسان متواضعی هستید

6- مؤدب باشید - احترام و نزاکت را متقابلا رد و بدل نمایید

وقتی کسی را ملاقات میکنید، نباید با بی نزاکتی لـبخنـدبزنید، اما از طرفی بی ادب نیز نباید باشید. محـتـاط بـودن بـه مـعـنای آن نـیست که نمی توانید مؤدب باشید. رفـتـار شایسته نمایانگر خلوص، و خلوص نمایانگر وقار است؛ یک انسان با وقار دارای خصیصه های در خور احترام میباشد.

هیچکسی تا حال بدلیل ادب و یا نزاکت زیاد دشمنـش بـه جنگ او نرفته است. ادب همچنین به معـنـای ترسـو بـودن نیست.

7- حافظه خوبی داشته باشید

یکی از مسائل مهم و کلـیدی تقویت حافظه است، چون علاوه بر دور نگاه داشتن فرد از اشتباهات احتمالی، بـاعــث امتیازات بیشماری در دنیای کار و تجارت می گردد. اگر نام فـردی کــه از مـعرفی او 30 ثانیه هم نمی گذرد را بیاد نیاورید، مانند یک آدم ابله به نـظـر خواهید آمد.

بـخـاطر آورن اسـامــی و آنچه که به شما گفته شده، نشان دهنده این اسـت کـه فـردی هستید که به جزئیات توجه دارید، و نیز دقیق، باهوش و فهیم می باشــید. لازم نیست یـک سخـنرانـی طـولانی را بـیـاد بـیاورید؛ بخاطر آوردن یک اسم کافی است، و این باعث می گـردد طرف مقابل شما احساس خوبی نماید ( اگر مطلبی را درمورد فرزندانش بیاد آورید، امتیازتان بیشتر می گردد ). و او چه فـکری خواهـد کـرد؟ " عـجب مـرد محـتـرمی، دوستش دارم. او حتی اسم مرا بخاطر دارد."

پایان داستان

من اولین نفری خواهم بود که می پـذیرم یـک دانـشمـنـد سفـیـنـه فـضـایی نیستم: این مشـاوره کـاملا واضــح و روشن است. برخی چیزها را احتمالا از قبل انجام می دهیـد، و برخی را نه. بکار بستن همگی این هـفت قـانـون بـه معنای آن است که مجبورید سبک زندگی و نحوه رفتار با آشنایان چندین ساله خود را تغییر دهید، اما اگـر خـواهـان احترام فوری هستید، باید بهایش را بپردازید.

فقط برای چندین روز آنچه را که گفته شد انجام دهید،تفاوت را مشاهده خواهیدکرد. در یک رسـتوران خوب با لباسی شیک قدم بگذارید، در حالی کـه سـرتـان روبـه بالا است و وضـعـیـت انـدام مناسبی دارید، میزی را انتخاب کـرده و غـذای خـود را سـفـارش دهـیـد. هنگام انتخاب نوشانه، از پیشخدمـت در موـرد نـوشـابـه ای کـه بـا آن آشـنـایـی ندارید، سؤال نمایید.

با پیش خدمت تا آخر شب هیچ حرفی نزنید به استثنای "متشکرم" آنهم زمـانیکه بـرای شـمـا چـیـزی مـی آورد. دنـدانـهـای خـود را نـشـان نـدهید. در انـتـهـای شـب آنـچـه کــه پیشخدمت در مورد نوشابه به شما گفته را تـکرار نمایید. 20 درصـد صـورتـحـسـاب را به عنـوان انـعـام بـاقـی بـگذاریـد. او مـمـکن اسـت فـقـط یـک پیشخدمت باشد، اما این آغاز واگنهای احترام است.

به نقل از سایت مردمان

آینده .خود را بیل گیتس ببینید.!!!

حتی در دنیای ماشینی امروز نیز بسیاری افراد خوشحال هستند و خوب زندگی می‌کنند. جالب است بدانید که محققان دریافته‌اند که سلامتی و کارایی افراد تا حد زیادی تحت تاثیر ویژگی‌های شخصیتی و درونی آنهاست.

این تحقیق10ساله نشان می‌‌دهد که صرف نظر از تغییر در وضعیت تاهل- شغل یا محل اقامت افرادی که در سال 1973 روحیه خوبی داشته‌اند و خوشحال بوده‌اند در سال 1983 نیز روحیه خوبی داشته‌اند. در صورتی که در مدت این دهه اتفاقات خوب یا بد بسیاری در زندگی‌شان رخ داده است.

اما نکته اصلی اینجاست که چگونه می‌توان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت؟ چه کسانی از ناملایمات زندگی نیز ناراحت و افسرده نمی‌شوند؟

در پاسخ باید گفت چهار شیوه اصلی و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند:

1-عزت نفس: افراد خوشحال، خود را دوست دارند.

در دهه 1980 هیچ موضوعی به‌اندازه خود و خویشتن، روان شناسان را مشغول نکرد. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که افراد باعزت نفس بالا، از سلامتی بیشتری برخوردارند و حتی در زندگی خانوادگی ، شغلی و جمع‌های دوستانه نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارت دیگر، وقتی افراد خود را می‌پذیرند، زندگی و پستی و بلندی های‌ آن را نیز می‌پذیرند و احساس خوبی در مورد آن دارند.

در حال حاضر، داشتن عزت نفس بیشتر، امری محال نیست زیرا بسیاری از کتاب‌ها، مقالات و برنامه‌ها در مورد اینکه به‌خودمان احترام بگذاریم، توانایی‌های خود را تقویت کرده و مثبت بیندیشیم و احساس قربانی بودن و بدبختی نکنیم،وجود دارد که می‌توانیم از آنها بهره‌مند شویم.

باید گفتار منفی را نیز قطع کنیم. برای اینکه در زندگی به محبت برسیم باید ابتدا به خودمان علاقه داشته باشیم.

در ارزیابی عزت نفس، افراد در شرایط گوناگونی قرار می‌گیرند ولی هیچ‌کس نمره صفر نمی‌گیرد زیرا ممکن است عزت نفس ما ضعیف باشد اما در اعماق وجودمان دارای آن هستیم پس باید آنرا تقویت کنیم. بد نیست بدانید افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، در کلام خود به جای عبارت «من خوب فکر می‌کنم» می‌گویند «گاهی اوقات یا تا حدی خوب فکر می‌کنم.»

از طرف دیگر افرادی که عزت نفس خوبی دارند مایل به برقراری روابط بیشتر اجتماعی با دیگران هستند. چنین افرادی در روابط اجتماعی مسئولیت‌پذیر هستند و بیشتر سعی می‌کنند کارهای مثبت انجام دهند زیرا خود را مسئول و پاسخ‌گوی کردارشان می‌دانند. بیشتر به موفقیت فکر می‌کنند تا شکست. به‌همین دلیل مرتب از خود نمی‌پرسند: «مگر من چه کرده‌ام که مستحق چنین مشکلی باشم ؟» زیرا می‌‌دانند که گفتار و رفتارشان پیامد و عواقبی دارد پس تمایل دارند کارهایی انجام دهند که پیامدهای مثبت داشته باشد تا در انتها پشیمان نشوند.

البته بسیاری افراد نیز خود را بهتر از متوسط می‌بینند ودر قضاوت‌هایشان نسبت به رفتار گذشته‌شان همواره خود را محق می دانند که این امر نباید با عزت نفس اشتباه گرفته شود. ما باید بتوانیم به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم و در مواردی نیز با افراد آگاه‌تر از خودمان مشورت نماییم. زیرا در غیراین صورت فقط خود را کامل می‌پنداریم و هیچ حرکت و رفتار مغایر به تمایل خود را نخواهیم پذیرفت که خود این موضوع نیز می‌تواند منجر به افسردگی و یاس شود.

مرتب خود را با دیگرانی که از نظر خانوادگی، درآمد و تحصیل از شما بالاتر هستند مقایسه نکنید بلکه سعی کنید با امید به خدا و تکیه بر توانایی‌هایتان خود را باور کرده و به سمت کمال حرکت نمایید.

نهایتاً این که

عزت نفس باید مثبت و واقع‌گرایانه باشد، زیرا بر مبنای دستاوردهای واقعی افراد شکل می‌گیرد. باید واقعیت آنچه هستیم بپذیریم تا احساس خوبی داشته باشیم.

2- خوش‌بینی: افراد خوشحال، امیدوار هستند.

چنانچه موافق باشید که «همه افراد شانس کافی برای انجام تقریباً همه کارها دارند» امیدوار هستید. وقتی به کار جدید دست می‌زنید، انتظار موفقیت داشته باشید نه شکست. به‌عبارت دیگر، وقتی به یک لیوان نصفه نگاه می‌کنید، نیمه پر آن را ببینید، تا خوشحال‌تر باشید.

در ضمن افراد خوش‌بین، سالم‌تر هستند. آنها در مواجهه با مشکلات نمی‌گویند:«در جایی اشتباه کردم اما سعی می‌کنم دوباره همه چیز را درست کنم.» چنین افرادی کم‌تر آسیب‌پذیرند و نسبت به بیماری‌ها نیز قوی‌تر هستند. چنین افرادی حتی در مراحل گوناگون بیماری نیز آثار خفیف‌تر از خود بروز می‌دهند در صورتی که افراد بدبین با یک بیماری نه چندان جدی نیز از پا می‌افتند.

وقتی می‌خواهید کاری را انجام دهید- اگر خوش‌بین باشید- حتی موانع موجود را نیز فرصتی برای یافتن راهی جدیدتر و بهتر تلقی می‌کنید.

اگر خوش‌بین باشید به جای «نه» بیشتر می‌گویید «بله».

در این بخش نیز لازم به‌ذکر است که واقع‌بین باشید و اهداف محال و غیرقابل دسترس برای خود تعیین نکنید تا با نرسیدن به آنها انگیزه لازم و کافی را برای ادامه از دست بدهید.

بسیاری افراد حتی در مورد ازدواج نیز چنان رویاپردازی می‌کنند که با عدم تحقیق هر مورد احساس شکست در ازدواج و بدبختی می‌کنند.

باید به اندازه کافی خوش‌بین بود تا بتوان حرکت کرد و به اندازه‌ای واقع‌گرا بود که افکار و رفتار را کنترل نمود و به هر کاری دست نزد.

3- برون‌گرایی: افراد خوشحال، در خود نمی‌مانند.

مطالعات گوناگون حاکی از آن هستند که افراد برون‌گرا و اجتماعی افرادی هستند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و خوشحال‌ترند. البته بخشی از برون‌گرایی مربوط به ذات و خلق وخوی افراد است. بدین‌معنا که، برخی ذاتاً شاداب‌تر و گرم‌تر می‌باشند. آنها با وارد شدن به‌ اتاقی که پر از افراد گوناگون است به راحتی وارد شده و خود را معرفی کرده و با افراد صمیمانه برخورد می‌کنند. بدین صورت بهتر هم پذیرفته می‌شوند.

اما این مسئله تا حدی هم اکتسابی است و افراد درون‌گرا نیز می‌توانند با تمرین، آداب اجتماعی را بهتر و بیشتر به‌جای آورند. دیگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند.

چنین تفکری به‌تحقق تجربه‌های مطلوب‌تر کمک می‌کند. گویی طبیعت و روزگار نیز افراد برون‌گرا را بیشتر حمایت می‌کند. چنین افرادی راحت‌تر ازدواج می‌کنند. احتمال اینکه شغل بهتری پیدا کنند و دوستان صمیمی داشته باشند ،بیشتر است.

برون گرایان بیشتر با مردم در تعامل بوده و دوستان بیشتری دارند. در فعالیت‌های اجتماعی نیز بیشتر شرکت کرده و شاید همین مورد برخورد با افراد گوناگون ، فرصت‌های مختلفی را برایشان ایجاد می‌کند.

4-کنترل شخصی: افراد خوشحال معتقدند که :خودشان قادر به انتخاب سرنوشت خود هستند.

تحقیقات حاکی از این است که احساس قوی کنترل بر امور شخصی در افراد ،بیش از هر عامل دیگری موجب بروز احساست مثبت و حس رضایت از زندگی و خوشحالی می‌باشد.

اگر دقت کرده باشید برخی افراد به این عبارات فکر کرده و آنها را بیان می‌کنند: «من نقشی در خوشبختی یا بدبختی خود ندارم» یا «زندگی مرا با خود برده و من نمی‌توانم در جهتی که می‌روم دخالت کنم» یا «جهان فقط به کام برخی افراد قدرتمند است.»

چنین عباراتی نمایان‌گر احساس عجز فرد می‌باشد و در نتیجه استرس بیشتر و ناکامی در زندگی نیز از پیامدهای آن خواهد بود.

در مقابل افرادی که احساس کنترل بر امور شخصی و خویشتن دارند از سلامت جسمی و روحی بیشتری نیز برخوردارند. از حق انتخاب خود در زندگی لذت برده و 93درصد آنها افرادی فعال، آگاه و خوشحال هستند. چرا که این احساس کنترل همواره با نوعی مدیریت در امور همراه است و این مدیریت با مدیریت زمان همراه شده و زمانی که فرد حداکثر استفاده را از زمان خود می‌کند، بدیهی است که نتیجه بهتری هم می‌گیرد و به دستاوردهای بیشتری می‌رسد که موجب اعتماد به نفس بیشتر و خوشحالی او می‌باشد.

*نهایتاً چگونه خوشحال باشیم؟

- تاکنون به اندازه کافی گفته شد که خوشحالی به‌دنبال احساس عزت نفس پدید می‌آید و خوش‌بینی نیز در این میان نقش قابل توجهی ایفا می‌کند. اما اینکه ما باید خود را تقویت کنیم، مورد دیگری است.

نخسیتن گام این است که خود را مسئول اتفاقات و مسائلی که برایمان رخ می‌دهد بدانیم. بدین ترتیب برای بهتر شدن‌شان تلاش می‌کنیم و موقعیت خود را در جهان هستی ارتقا می‌دهیم.

شاید جالب باشد که بدانید، تحقیقات نشان می‌دهد اکثر افراد موفق در دوران کودکی با مشکلات بسیاری روبه رو بوده‌اند. همین مشکلات انگیزه‌ای به آنها داده که بخواهند سرنوشت خود را به‌دست گیرند و در این راه از تمام توان خود استفاده کنند. بدین ترتیب قابلیت‌ها و شایستگی‌ها‌ی آنان شکوفا شده و به‌تدریج موفق شده‌اند.

پس به یاد داشته باشید که انگیزه، ثبات، توسعه فکر و اندیشه، توافق ، مصالحه و آگاهی از جمله عوامل تأثیر گذارند.

باید بپذیریم که قدرت تأثیر بر سرنوشت خود را داریم. حداقل می‌توانیم حضور اجتماعی خود را موثرتر و مطلوب‌تر گردانیم.

ما شاید محصول گذشته خود باشیم، اما آنچه می‌توایم تولید کرده و به وجود آوریم، آینده است

شخصیت انسان مانند رنگ چشم برنامه‌ریزی نشده تا هرگز قابل تغییر نباشد. پس حرکت کنید و مطمئن باشید با وجود تمام محدودیت‌هایی که در زندگی هر یک از ما وجود دارد، می‌توانیم انتخاب کنیم و بهتر و موثرتر بیندیشیم و زندگی کنیم.

با وجود شرح.!!!

آزادی در بی آرزوئی است.بودا

وطن دوستت دارم

یه جا به اسم وطن واسه دل خوش کردنمون .یه جایی که بهش می نازیم . جایی که هر اتفاقی بیافته به تاریخ  چند هزار ساله اون پناه می بریم و با  یاد آوریش آروم می شیم. مرمانی به ظاهر انسان دوست و خون گرم .اما حاضرا واسه زیر پا خالی کردنت هر کاری بکن .می فروشنت به هر بهایی برای این که ازت جلو بزنن.یه اصلا ح عامیانه هم داره که دور از ادب این جا بگم. جایی که مشخص نیست ابا و اجدادمون چه قومی بوده .(ترک و مغول و عرب) اما هممون به پارسی بودن خودمون می نازیم دریغ از یه زره اطلاع در مورد گذشته به غیر از این که افتخار می کنیم  به تخت جمشید و پاسارگاد وهمین . من جایی به اسم وطن نمی شناسم .  خونه تاریکه.

زندگی هنگامه

به نظر من خانم هنگامه یکی از انسان های موفق هست .او یک نمونه  موفق هست که با پشت کار و امید تونست به شهرت و از همه مهم تر به خواسته های خودش برسه. به همین دلیل   یک مصاحبه که (بی بی سی روز هفتم) بهزاد بلور (با او کله کچلش) با هنگامه ترتیب داده بود و  شاید یه مقدار قدیمی باشه اما خوندنش خالی از لطف نیست رو در بلاگ قرار دادیم . من که شخصا از هنگامه خوشم می یاد .تو این مصاحبه که(کچل خان) اون رو انجام داده  متوجه می شیم پشت کار و تلاش و مهم تر از همه خواستن چقدر می تونه تاثیر گذار باشه تو زندگی ما  و زندگی هنگامه

من دو روز قبل از شب کنسرت هنگامه رسیدم دوبی و از شانسم همون هتلی بودم که خانم هنگامه هم مستقر بود. خیلی ذوق کردم چون کارم راحت شد. رومو سفت کردم و صبحونه رفتم سر میزش و خودمو معرفی کردم

خوشبختانه بعد از چند جمله بی تعارف شدیم و زود جوش خوردیم. هنگامه خیلی خون گرم و مهربونه و شب قبل از کنسرت هم همگی دور یک میز بزرگ نشستیم و شام خوردیم ( کامران وهومن و هنگامه(آوار) و اعضای گروهشون) گهگاهی هنگامه به ساعتش نگاه می کرد.

یکبار هم رفت تو باجه تلفن هتل و ده دقیقه ای با تلفن صحبت کرد. بعد برگشت با یک کمی بغض (بعدا فهمیدم که بخاطر سوگند- دخترش- بوده!).

شب کنسرت هنگامه که ۲۶ شهریور بود ( قبل از اینکه معین و شادمهر بیان روی صحنه) رفتم جلوی صحنه و از نزدیک اجراشو دیدم. روی صحنه ترانه ها رو با تسلط اجرا کرد جوری که من تعجب کردم که یک خواننده جدید چطور این تجربه رو داره که فهمیدم هنگامه چند سالی می شه که خواننده است و ما خبر نداشتیم.

بعد از اینکه هنگامه از صحنه آمد پائین و در حالی که مهین و شادمهر داشتن پشت صحنه آماده می شدن ، هنگامه رو دیدم. گفتم چطور بود؟ گفت:"من اولین باری بود که با اینهمه جمعیت روبرو شدم. خیلی دلهره داشتم اصلا از کارم راضی نیستم ."

اینو که گفت فهمیدم که بدون شک هنگامه جای جدیدی رو تو موسیقی پاپ ایرانی باز کرده .

هنگامه خانم سلام ، خوب هستی ؟سلام بهزاد جان. ممنونم. خیلی خوشحالم که می تونم با شما در اینجا یعنی دوبی صحبت بکنم.

هنگامه جان ، ما توی برنامه هامون خیلی آهنگ های درخواستی از تو داریم و این خیلی برام عجیب بود که یک خواننده ای به این سرعت کارش رو شروع بکنه و کارش به این سرعت بگیره! بنابراین از این جهت خیلی بهت تبریک می گم ...

من باید یک چیزی رو اینجا اعتراف بکنم که فکر می کنم من یکی از خوش شانس ترین کسانی بودم که آلبوم اولم انقدر مورد توجه قرار گرفت. تمام این نوار رو من مدیون " رامین زمانی " و(آوار) شعرهای قشنگ " مریم حیدرزاده " هستم.

البته این رو بگم که ما وقتی با هم نشسته بودیم و داشتیم شام می خوردیم ، افشین خواننده و بچه های گروه سیاوش قمیشی تو رو شناختن و شنیدم که توی شهر دوبی هم مردم کلی شناختنت!

این برای من هم یک چیز جالبی بود. من یک شانس کوچیکی می دیدم که شاید یک راه موفقیتی برای من باشه ، ولی توقع نداشتم که به این صورت باشه. من از همه مردم ممنون هستم.

هنگامه یکی از آهنگ هات که میگی شش هفت سال پیش خوندی به نام " ایران ایرانم " هست .. این آهنگ دو تا نکته توش داره ، یکی اسم " ایران ایرانم " هست که دوست دارم بدونم کی از ایران اومدی بیرون ، و اینکه شش هفت سال پیش این آهنگ رو خوندی!

من حدود ۱۲ سال پیش از ایران اومدم بیرون به خاطر اینکه بتونم یک آلبومی برای خودم درست بکنم و یک کار نیمه تمامی رو به قول معروف به سرانجام برسونم. چون این یک عشقی بوده که از بچگی در من به وجود اومده بود که همیشه دوست داشتم یک خواننده باشم.

خیلی سعی کردم که یک آلبومی تهیه بکنم ، ولی متاسفانه به خاطر اینکه در خارج از کشور تمامی کارهای یک آلبوم رو خود خواننده باید انجام بده ، کار سختی هست و به همین خاطر کار من طول کشید.

هنگامه در بچگی ، کجای ایران بزرگ شدی ؟
خانواده من از شمال ایرانه و خودم هم خیلی آدم های شمالی رو دوست دارم. ولی بچگی خودم رو در تهران گذروندم.

قبل از اینکه بیای خارج از کشور ، توی ایران چه کاری می کردی ؟زمانی که من تحصیل می کردم انقلاب شد و دیگه بهترین سال های زندگیمون رو ما توی جنگ گذروندیم.(آوار) بعد از اون ازدواج کردم و الان هم یک دختر دارم. شوهرم مرد بسیار نازنینی هست و خیلی در کارهام من رو حمایت می کنه که بتونم به هدفی که دارم برسم.

هنگامه جان ، گفتی که یک دختر داری و دخترت جوری بزرگ شده که هم حمایتت میکنه و هم شاید ازت ایراد بگیره که " مامان این آهنگ رو باید اینجوری بخونی! " ... چند سالش هست ؟بهزاد جان ، شما می خواهی اینجا سن من رو لو بدی ها .... !!! ولی من یک دختر دارم و دخترم بسیار دختر خوبی هست. دخترم ۱۴ سالش هست و من خیلی هم دوستش دارم.

از آهنگ هات ایراد هم میگیره ؟نه بیشتر لذت میبره! از سن یکی دو سالگی از ایران بیرون اومده ولی خیلی ایرانیه و موسیقی ایرانی رو دوست داره. خیلی هم با نوار مامانش حال میکنه و خوشش میاد !!!

آیا دخترت روی آهنگ هات تاثیر هم داره ؟ چون دختر شما نماینده نسل جدیده ... آیا طرز فکرش برای تو مهمه؟خیلی. من به حرفش گوش می کنم به خاطر اینکه من دوست دارم کاری رو که انجام میدم در اون همه رو در نظر داشته باشم. من به نظریاتش و حتی دوستانش هم گوش می کنم. البته اولین چیزی رو که من سعی می کنم در نظر بگیرم این هست که ببینم چه چیزی خود من رو خوشحال می کنه و اون کار اگر به دل من بشینه ، حتماً به دل دیگران هم خواهد نشست!

البته خدا رو شکر می کنم که یک آدمی مثل رامین زمانی رو دارم که سلیقه و انتخاب شعر ها ،(آوار) همه به پای اون بوده. البته همیشه از من نظر می پرسه اما با اون علمی که داره به من خیلی کمک کرد که بتونم این راه رو خیلی بهتر ببینم و تجربه کسب بکنمهنگامه جان تو شش هفت سال پیش یک ویدئو دادی به اسم " ایران ایرانم " ... بعد چی شد که انقدر تاخیر افتاد و دیگه کاری وارد بازار نکردی و یک دفعه یک آلبوم دادی بیرون ؟ چه اتفاقاتی توی این مدت افتاد اون هم در کانادا ...

درسته. من در Vancouver کانادا زندگی می کنم. حدود هفت هشت سال پیش ما یک گروهی داشتیم با کامران و فریدون. فریدون خودش یک آلبوم مستقل داد و الان هم در ایران یک آلبوم مستقل درست کرده که خیلی هم موفق بوده ، کامران هم خدا رو شکر با گروه Black Cats شروع کرد و الان هم خودش مستقلاً با برادرش هومن داره کار میکنه.

ما همگی با هم ، با رامین زمانی در این گروه کار می کردیم. گروه ما توی کلوپ رستوران های ایرانی و حتی عروسی ها خیلی موفق بود. بعد از این به خاطر اینکه تهیه یک آلبوم کار مشکلیه و مسلتزم هزینه و وقت زیادی هست ، این کار من یک مقدار طول کشید و خوشبختانه به یاری رامین زمانی من تونستم این آلبوم مستقل خودم رو بیرون بدمگروهتون توی کانادا اسمی داشت ؟
بله. گروه پرواز.

تو در کانادا با خانواده زندگی می کنی. ولی به خاطر آهنگ هات حتماً به لس آنجلس هم میری. درسته ؟درسته. به خاطر اینکه اونجا مرکز تمام کارهای هنری آهنگ ساز ها و شاعر هاست. من تقریباً دو سال گذشته به خاطر کار آلبومم بیشتر وقتم رو در لس آنجلس ، دور از دخترم و(آوار)و شوهرم بودم. به خاطر همین گفتم که اگر پشتیبانی شوهرم نبود به اینجا نمی رسیدم. به خاطر اینکه کار آلبوم زمان می برد و من باید در لس آنجلس می موندم.

هنگامه جدید در دوبی

برامون از خط مرز بین هنگامه پیش از آلبوم و بعد از آلبوم بگو ...

الان خیلی خوشحال هستم. مثل این میمونه که یک بچه ای متولد شده ولی شناسنامه نداشته باشه. وقتی شما یک آلبومی رو درست می کنید ، اون میشه شناسنامه بچه. دقیقاً این مسئله در مورد کار من صدق می کنه. این کار من سر و سامونی گرفته و من یک شخصیت خوانندگی با صدای خودم پیدا کردم.

یعنی مردم من رو الان به نام هنگامه می شناسند(آوار). من این کار رو برای دلم و با عشق انجام میدم و نه برای پول و شهرت. همیشه از خدا می خواهم که توی راه درست قدم بردارم و اگر کسی از من تعریفی یا انتقادی می کنه ، به خودم نگیرم و همونی که هستم باشم ، چون من فکر می کنم هر کسی اگر واقعی باشه مردم خیلی بهتر میتونن اون رو بپذیرن.

احساست درباره کنسرت دوبی چیه چون الان تقریباً ۲۴ ساعتی به شروع اون مونده ...؟فکر می کنم این موهبت بزرگی برای من هست. به خاطر اینکه من این آلبوم رو تازه به بازار دادم و جای خوشبختی داره که به این زودی این کنسرت رو اجرا می کنم.

مسلماً قبل از کنسرت به دخترت هم زنگ میزنی؟
صددرصد.

اسمش چیه ؟
سوگند.

جانور

امیدوارم سر کله این  جانور این سمت ها پیدا نشه .من که بعید می دونم