آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

قاطه قاطه

همسایمون عروسی داره
بعد این نوشته  می خوام برم اونجا  کتک کاری
برای چند تا از دوستام زنگ زدم تا همراهم بیان
می خوام برم  برینم به عروسیشون ..!
خیلی سرو صدا می کنن
خیلی داغونم  چشمام شده عین وزق از بس پف کرده
اما نمی تونم بخوابم

چه وضعیه

از قدیم گفتن هر کسی را بهر کاری ساختن . الحمدالله مر ض وبا فرو کش کرد . خدا رحم کرد به جان ملت  . تو این زمونه که ملت کشور های دیگه به فکر رفتن به مریخ هستن با طری های موبایل یک ساله می سازن . گر فتن وبا یه خورده بی کلاسی . ای خدا حتی  تو  بیماری های
خطر ناک هم از کشور های دیگه عقب مونده هستیم . حداقل یه ایدزی یه سر طانی . وبا چیه بی کلاسی . اونم از کجا وارد بشه از افغانستان . خدایش به غیر از وارد شدن انواع و اقسام
قاچاقچی و بیماری و انگل و هزار کوفت زهر مار دیگه .چه چیزی از این برادران افغان نصیب ما شد. تازه روشون باز شده حتما خبر دارین این سری یه دختر ۱۷ ساله ایرانی رو روبوده بودن و از اون
برای کسب در امد استفاده می کردن و به دیگر افغان های مقیم کشور  می فروختن. (فحش خوار مادر نثار این دسته کثیف). به گفته یکی از هم وطنان ۸ سال جنگ کردیم تا از ناموسمون
دفاع کنیم هزاران شهید دادیم . بعدانر انر یه دسته افغانی پیدا می شه این فجایع رو بار می یاره . نمی دونم چی بگم  . حالا باشه بر می گردم. حالا حالا من با این افغان ها کار دارم

زنده باد مفت آباد

درست یه هفته کامل از دنیای آنلاین دور بودم . البته یه جا هایی سرم گرم بود .
الان اومدن اعلام موجودیت کنم . 
انشالله شب های بعد  باز بتونم به این مفت آباد سر بزنم  

نون برشته

فصل تابستون و ماه شهریور .همیشه از  به آخر رسیدن بدم می یومد .
چقدر زود تابستون داره می ره . کی می خواد پاییز مزخرف رو تحمل کنه .
کوچ پرنده ها . تاریک شدن روزها . بارون و بارون و بارون
دل گیر ترین روز ها بعد ظهر یه روز جمعه بارونی تو پاییز مخصوصا این که تو خونه  تنها باشی
نه تابستون نرو . .!
مزخرفترین شب ها شبهای پاییزه ...!
زیادی زر زدم . شاید برای اینه که برم تو لیست ۱۵ یعنی نوبت من شده  الان می رم اون نوک
اون کلاغ بی ریخت رو ببین  که داره مثل یه بز مست کرده با جو  قلیون می کشه...!

اون دیار

1. رفتن با اتوبوس به سمت اصفهان

2.پیاده شدن صبح زود در ترمینال (کاوه) اصفهان

3 . چند لحظه دراز کشیدن در کنار پل عابر پیاده

4. گرفتن یک تاکسی و رفتن به مرکز شهر

5.خوابیدن در کنار 33 پل(در میان انواع و اقسام سرو صدا)

6.خوردن صبحانه در یکی از کله پا چه پزی ها ی اصفهان به اصرار دوستان هوا

7. هماهنگی با دوستان ساکن در اصفهان و رفتن به منزل آن عزیز

8. بیرون آمدن از منزل آن عزیز و گشت در شهر

9. صرف یه وعده عرق و گشت در شهر در حا لت مستی

10 . رفتن به پل خواجو در شب و دیدن همه چیز به غیر از خود پل

11. درگیری در زیر پل بین یه سری الوات و نیرو های امنیتی

12. حضور در جمع درگیری

13 حضور در مجلس آواز در زیر پل خواجو و مشاهده هنر نمایی یکی از شهروندان اصفهانی(که البته از جانب نیرو های امنیتی دستگیر شد)

14. بلند شدن اجباری از روی پل به اجبار سر باز ها

15. دور زدن در شهر با موتور ( به همراه دوستان اصفهانی)

روز بعد

16 خوابیدن تا ساعت 10 صبح در خانه

17. رفتن به 33 پل

18. راه پیمایی در زاینده رود ( روی سکو ها ی 33 پل)

19 . دور زدن در چهار با غ عباسی

20. مشا هده انواع و اقسام ... !

21. رفتن به یکی از کا فی نت های شهر

22. الا فی در خیابان های اصفهان

23. خواندن یکی از شعر های ابی (وقتی دلگیری و تنها) روی پل 33

24. رفتن به یکی از قلیان کشی ها ی شهر

روز بعد

25 . خوابیدن تا ساعت ده و نیم

26.رفتن به شهر

27 . رفتن به بازار برای خرید

28. شنیدن هم جور دروغ از جانب بعضی فروشنده ها(یه برکت روش بزار)

29. خوردن ناها ر

30 . خوابیدن در کنا ر پل 33

31.رفتن به پا ساژ سپاهان

32.رفتن به به 40 ستون و دیدن تنها 18 ستون

33. فرا رسیدن شب

34 .پیاده روی از پل 33 تا پل خواجه

35. نشستن بر روی پله ها ی پل خواجو( به یاد اومدن تمام بد بختی ها )

36. رفتن به محل اقامت

37 . گشت در شهر با ماشین یکی از دوستان اصفهانی

روز بعد

38. جمع کردن تما م وسایل و ریختن تو کو له هامون

39.بیرون زدن از خانه رفیق اصفهانیمون

40. رفتن به کنار پل 33

41. پیاده روی زیر پل 33 دا خل آب

42. ریدن به پل 33 داخل یکی از دانال ها ی پل ( شرمنده ملت ایران)

43 . رفتن به میدان نقش جهان

44. و در آخر گرفتن یک ماشین و برگشت به ترمینال کاوه

45. خدا حافظی با دوستان اصفهانی

46. سوار شدن به اوتوبوس

47.خدا حافظ اصفهان

 

دعوت وبلاگ نویسان برای حمایت از گنجی

اپوزیسیون وبلاگ نویسان، از همه دوستان وبلاگ نویس دعوت می نماید که برای حمایت از لیدر مبارزات سیاسی ایران، به طور همزمان در روز بیستم مرداد ماه در وبلاگ های خود تیتر مذکور را منعکس نمایند:

{وبلاگ نویسان ایران خواهان آزادی اکبر گنجی و حمایت از خانواده وی هستند}

تنوع از نوعی دیگر

تا چند روز آینده قرار به یه مسا فرت چند روزه برم . برا ی عوض شدن حال و هوا م فکر کنم خوب با شه . از یک نواختی حالم بهم می خوره . از تنوع خوشم میا د

تو زندگی باید تنوع وجود داشته باشه . البته در بعضی از مسائل فکر نکنم تنوع لازم باشه . یک موردش در مورد عیال فکر کنم با شه . با خودمون فکر کنیم آره یه چند

وقتی تنوع در زندگی زنا شویمون به خرج بدیم . هی مرد این عیال که هست . خیالم از بابتش جمع هست به تبصره می زنی یه چند تا با لا و پایین که چیزی رو عوض نمی کنه (فکر های شیطانی) هم از یه نواختی در می یای ! هم یه تنوعی می شه . زن بد بخت هم که تو رویاهاش با خودش فکر می کنه با پاک ترین مرد روی زمین زندگی می کنه . نا گفته نماند در بعضی مواقع خانم خانه هم از این سفره که پهن شده بی نصیب نمی مونه . یک نا خانکی به مسایل خلاف می زند . رو همون حساب خیال جمع بودن . البته تمام این موارد مر بوط به کشور های خارجی هست ! فکر بی ربط نکنین . کشور ما در همه موارد سر, لوح هست . صداقت رنگ باخته . خیانت پر رنگ

به کجا داریم می ریم کی می تونه جلوی این جامعه افسار گسیخته رو بگیره . تنها یه منجی یه فرشته نجات . یکی که همه او نها یی که دلاشون پاکه منتظرش هستن

چی بگم

آن دوست که بی وفاست دشمن به از اوست

ان نقره که بی صفاست اهن به از اوست

ان کس که نمک خورد ونمکدان شکند

در مکتب رندان جهان "سگ" به از اوست

عاقبت عشق تنها شدن است

وحشت ازعشق نداریم ترس ازفاصله هاست

گله از هیچ کس نداریم مقصر دل دیوانه ماست

غارت

هنوز گر فتار غربت ان غریبه که بر روی تخت بیمارستان با چشمانی بی فروغ به ما نگاه می کرد هستم . در یک لحظه تگاه من و آن غریبه بهم گره خورد . نمی تونستم تو چشماش نگاه کنم . چشمانی پر از درد و رنج . می گفت : 47 سن داره و تمام عمرش با درد و رنج سپری شده. خدایا چه می کشن بیماران تالاسمی .همش درد و عذاب از بس بیمارستان اومده بود اکثر کار ها رو بلد بود . وقتی سرمش تمام شد خودش اونو قطع کرد . از دستش در آورد . خیلی کلافه بود . هیچ وقت اون نگاهشو که به جمع ما خیره شده بود را فراموش نمی کنم . خیلی دلم براش سوخت .تک و تنها تو بیمارستان بدون هیچ همراهی فقط و فقط تخت. سرم . سرنگ ... مملکتی پر از درد و رنج داریم .پر از آدم های تنها . خدایا آیا وا قعا حاکمان ما به فکر این ملت هستن . تا کی فقر . تا کی گرسنگی . تا کی باید اشک پدرانی رو دید که شب ها از روی شرمندگی بی پولی در تاریکی اشک می ریزند .بدون این که همسر و فرزندان متوجه شون . اشکی که بی سرو صدا ریخته می شه خیلی دردناکتر از اشکی که با هیا هو ریخته می شه . اونم اشک کی .پدر .پدری که کوه رنج مظهر اسقامت هست . اشکی که از روی شرمندگی ریخه می شه . خیلی درد ناکه .اصلا حا کمان ما می دونن درد چیه .

۱۵۶

تبادل لینک
مایلم !
مایلی؟

یه ضربه ایستگاهی


به این می گن از پشت خنجر خوردن
خدا اون رو ز رو نیاره ما از پشت این طور بخوریم
وای وای وای ...!

دقت کن

خوب دقت کن ببین چی می بینی
این عکس رو چند روز بعد از واقعه یازده سپتامبر شبکه تلوزیونی سی ان ان به روی آنتن اورده
گفته می شه لحظه خروج شیطان از سا ختمان در حال ریزش هست
یعنی وا قعا همین طور هست