آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

پشت یک دیوار سنگی

حدس می زنید کی باشه .بله درسته..

بیژن پاک زاد

آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که انسان های فوق العاده پولدار روی زمین، برای خرید لباس، عطر و لوازم آرایشی به کدام مغازه می روند؟ منظورمان افرادی مانند ملکه انگلیس یا سلطان برونئی ‌یا پرنس چارلز و بیل گیتس وپرزیدنت بوش، تونی بلر، تام کروز، ولادیمیر پوتین، جورجیو آرمانی و  امثالهم است! به هر حال شاید تعداد پولدارهای روی زمین بسیار کمتر از انسان های عادی و متوسط باشد اما درمقابل ، قدرت خرید و توان پول خرج کردن این افراد را هم نمی توان نادیده گرفت و اگر کسی بتواند نظر این مشتریان رابه سوی خود جلب کند و سفارشات آنها را بگیرد، مسلما ثروت کلانی را به دست خواهد آورد. ثروتی که می تواند فرد را از همه ثروتمندتر سازد.

بیژن پاکزاد ، یکی از این عرضه کنندگان گران ترین اقلام و سفارشات ، برای پولدارترین ساکنین روی زمین است . او در یک خانواده مرفه  درتهران متولد شد. جهت تحصیل به سوئیس، رفت و در آنجا با شاهزاده های بزرگ مانند پرنس ریتر همکلاسی شد . درحقیقت تعداد زیادی از مشتریانش را بیژن در همان مدرسه سوئیسی شناسایی و شکار کرد. او همانجا دریافت که سلیقه ی آدم های پولدار چگونه است و به چه شکلی می توان نظر آنها را برای خرید و سفارش اجناس به سوی خود جلب کرد.
بیژن پاکزاد‌ اکنون درآمد سالانه اش از فروش عطرها و ادکلن های بیش از ٣٠٠ میلیون دلار درسال است و صاحب یکی از با شکوه ترین وگران قیمت ترین فروشگاههای نیویورک است که درب این فروشگاه ، فقط به روی مشتریان خاص وبه سفارش آنها باز می شود. بیژن دارای یک هواپیمای جت مخصوصی است

آن دسته از مشتریانی که نمی توانند به فروشگاه او بیایند، او شخصا به نزد ایشان می رود و برای آنها مدل لباس ، تی شرت ، عطر طراحی می کند . او یک پول آفرین واقعی است و خیلی از پولدارها و توانگرهای دنیا به داشتن نام او روی عطر خود یا لباس های خویش افتخار می کنند.

: بیژن چه اتفاقی افتاد که تو یکباره تبدیل به یک اسطوره درجهان مد و هنر شدی؟
بیژن : راستش را بخواهید از همان کودکی احساس می کردم فرد مشهوری می شوم . پدرم می خواست من دکتر یا وکیل شوم . رشته تحصیلی ام مهندسی بود که هیچ علاقه ای بدان نداشتم ، همه شوق من به جانب طراحی بود و با علاقه وصف ناپذیری بدان می پرداختم . از سوئیس به آمریکا رفتم و در آنجا در رشته بازاریابی به تحصیل پرداختم و همانجا این فکر در من قوت گرفت که مد اروپا را به آمریکا بکشانم.
: چگونه موفق شدی اعتماد این همه آدم های متفاوت را بسوی خود جلب کنی؟
بیژن : با اهمیت دادن به تک تک مشتریانم . هدف من همیشه شناختن مشتری و توقعات اوبوده است . حتی امروز نیز با اینکه تعداد مشتریان بسیار زیاد شده است من تک تک آنها را می شناسم. به عنوان مثال لباس یک ستاره سینما باید با یک قاضی دادگاه متفاوت باشد، وقتی لباس را برای فردی طراحی می کنم باید بدانم که او درآن لباس چه خواهد کرد. در مورد من جوکی ساخته اند با این مضمون افراد مانند وودی آلن داخل فروشگاه می شوند ومانند کری گرانت خارج می شوند.
: درچه سالی اولین نمایشگاه مد را برگزار کردی؟
بیژن : در سال ١٩٧٦ با کمک مالی یکی از هموطنانم نمایشگاهی مجلل ترتیب دادم. نمایشگاه دارای میزهایی از سنگ مرمر کمیاب و لوسترهایی گران قیمت بود و افرادی مانند خوان کارلوس پادشاه اسپانیا شاه اردن و سلطان بروئنی را به خود جلب

 

: اولین برخورد کارگزاران تو پس از ورود مشتری چگونه است ؟
بیژن : من از آنها خواسته ام قبل از هر پرسشی ابتدا از او پذیرایی بعمل آورند وسپس با او گفت وگو داشته باشند. از علایق و سوابق و اهدافش اطلاع حاصل نمایند و از این طریق بتوانند نوع لباس مورد علاقه اش را طراحی کنند، مثلا هنگامی که رونالد ریگان رییس جمهور سابق آمریکا ازمن لباس گرم خواست ، پارچه جین را با آستری ازپوست مینک برایش طراحی کردم البته گاهی هم اگر افراد قادر به حضور درفروشگاه نباشند من به همراه خیاطان خود به نزد آنان می روم.
 پارچه هایت را از کجا تامین می کنی ؟
بیژن : از تولید کننده های معتبر که قبلا آزمایش شده اند . من ابتدا قبل از سفارش لباسی از پارچه مورد نظر را می پوشم تا کیفیت آن را بررسی کنم و اگر مقبول افتاد تا سه برابر هزینه اصلی را به تولید کننده پرداخت می کنم تا حقوق انحصاری آن کالا را تضمین نماید. این یکی از مشخصه های کار من است و دلیل آنهم اهمیتی است که به کیفیت کالای خود می نهم . شاید در نظر برخی این کارها زیاده روی جلوه کند.
: در مورد عطریات چه توفیقی به دست آورده اید؟
بیژن : سال های زیادی طول کشید تا من عطری را درست کنم که متفاوت باشد، حتی طرح شیشه آن ٨٠٠ بار پیش نویسی شد تا اینکه مورد قبول من واقع شد من عطر زنانه نمی خواستم. مخصوصا که لباس های من همگی مردانه هستند، از همین روبا زنان بسیاری مصاحبه کردم تا بدانم چه بویی رابرای مرد می پسندند و نهایتا موفق شدم در سال ١٩٨٨ عطر مردانه بیژن را تولید کنم که جایزه اسکار نیویورک را برای بهترین عطر دریافت کنم. البته بعدها عطر زنانه هم تولید کردم وبه پاس قدردانی از زنانی که همواره حامی من بوده اند به ایشان تقدیم نمودم.

موفقیت :‌ در یک جمله بگو برای پول کارمی کنی یا عشق؟
بیژن : البته عشق به کار; من ازاینکه تولیداتی منحصر به فرد دارم لذت می برم من به کار کردن هفت روز هفته نیاز ندارم ، اما این کار را انجام می دهم چون به کارم عشق می ورزم .
: بیژن ! تو برای آدم های معمولی ، محصول تولید نمی کنی؟ خریداران تو قشر خاصی از جامعه هستند که شاید تعداد آنها در کل دنیا به بیست و پنج هزار نفر هم نرسد.چرا این طبقه خاص از جامعه را به عنوان مشتریان اصلی خود انتخاب کرده ای؟
بیژن : این مساله چندان هم درست نیست . هر چند عطرهای بیژن با لباس های بیژن گران قیمت اند، اما خیلی از انسان های معمولی هم می توانند آن را در مغازه های معتبر کشورشان خریداری کنند. من برای پولدارترین های روی زمین حساب جداگانه ای باز کرده ام ، اما این دلیل نمی شود کسانی را که خیلی پولدار نیستند در نظر نگیرم . بسیاری از بازدید کنندگان فروشگاههای زنجیره ای بیژن ، درنیویورک ودردنیاازطبقه عادی و نسبتا مرفه جامعه هستند.
: موفقیت فوق العاده کنونی خود را نتیجه چه می دانی؟
بیژن:‌ نتیجه مطالعه ، تامل و شکار فرصت های طلایی تخصص و علاقه ی من در علم شیمی است و در سال ١٩٨١ موفق شدم ، جایزه lg Nobel را به خاطر عرضه عطرها و ادکلن های DNA به نام خودم بگیرم . من با عرضه این عطرها و ادکلن های جادویی ، ابتدا برای مردان و بعد برای زنان توانستم معنای عطر واقعی را به مردم بشناسانم و . درحال حاضر درآمد سالانه من از بابت فروش عطرهای بیژن در سطح جهان ، قریب ٣٠٠ میلیون دلار است ،

حال آنکه در آمد حاصل از طراحی لباس، یک دهم آن یعنی سی میلیون دلار درسال است . من به این اصل معتقدم که اگر قرار باشد کائنات ، ایده ای را به ذهن و دل یک انسان الهام کند، به سراغ انسانی می رود که آمادگی علمی و ذهنی پذیرش آن الهام را داشته باشد. من از همان دوران تحصیلی به دنبال عرضه محصولی بی رقیب و گران قیمت می گشتم و عطرها و ادکلن های من  همان چیزی است که سال های جوانی ام را در جست وجوی آن سپری ساختم . در حال حاضر موسسه بزرگ تولید عطرهای بیژن را به نام سه فرزندم نموده ام تا آنها از همین الان که زنده ام ، مدیریت و راهبری بزرگترین و ثروتمندترین شرکت عطر سازی دنیا را بیاموزند.

: می گویند فروشگاهی قصر مانند داری که آن را برای پولدارترین ساکنین روی زمین آماده نموده ای تا برای ساعتی در سکوت و آرامش هر چه را می خواهند از آن جا بخرند. چه شد که به فکر ساختن این فروشگاه قصر مانند افتادی؟
بیژن : شم اقتصادی! براین اعتقادم که اگر یکی از پولدارهای دنیا به نیویورک بیاید و بخواهد از فروشگاهی خرید کند، حتما باید این خرید از فروشگاه من صورت گیرد. یک سفارش چهارصد هزار دلاری ، حداقل خریدی است که من از مشتریانم انتظار دارم و مشتریان من نیز خوب می دانند چه موقع از من ، باز کردن درب فروشگاه را تقاضا کنند.فروشگاه بیژن هر چند به صورت شبانه روزی فعال است اما درب آن فقط به روی مشتریان خاص و با وقت قبلی باز می شود . دیوارهای سفید این فروشگاه هر هفته رنگ می شوند.
: آیا ثروت پدری درموفقیت شما تاثیری داشته است؟
بیژن : الان که به گذشته نگاه می کنم می بینم بیشتر از ثروت پدر ، خلاقیت ، نوآوری وخود اتکایی خودم را دراین جایگاه قرارداده است .
به هر حال ثروت ا را خیلیهای دیگر هم داشتند اما پسر هیچکدام از آنها بیژن نشد. اکنون من درموسساتم کارمندان ثروتمندرا استخدام نمی کنم، بلکه شبانه روز در جست وجوی افراد خلاق و توانمند هستم . تجربه به من ثابت نموده است که این فرد در کمترین زمان قابل تصور، ثروت ومکنت را به دست خواهند آورد و می تواند شرایط رفتاری و ذهنی لازم را کسب کند.
: جدیدترین ایده وخلاقانه ترین محصولی که عرضه کرده ای چیست؟
بیژن : یک ضرب المثل فارسی به خاطر دارم که می گوید: زندگی پیچ وخم زیادی دارد . من هم یک عطر پرپیچ وخم با بهترین و الهام بخش ترین رایحه های عالم ساخته ام به نام  Bijan with a Twist می توان آن را بیژن پرپیچ وخم ترجمه کرد . طراحی شکل ظاهری شیشه عطر و از همه مهم تر بوی دل انگیز ، هیجان آور و آرام بخش این عطر که می توانم به جرات بگویم معجونی از رایحهای متضاد اما خواستنی است، باعث شده تا من ، بیژن پر پیچ و خم را از همه ی محصولاتم بیشتر دوست داشته باشم

: برای ایرانیانی که علاقه مندند، مانند تو موفق شوند چه پیامی داری؟
بیژن : اول باید لیاقت وشایستگی حفظ ، نگهداری و احترام گذاشتن به ثروت را در خود ایجاد نمایید. بنابراین اگر به پول توهین کنید و آن را در جای نامناسب و برای خرید آشغال خرج کنید، خب طبیعی است که با اینکار بی لیاقتی خود را درحفظ پول ثابت نموده اید و پول وثروت سراغ شما نمی آید! نباید هم بیاید. اصلا چرا باید ثروت سراغ کسی برود که قصد نابودی اش را دارد! کدام پدیده عالم را سراغ دارید چنین باشد که پول دومی اش باشد؟

به خاطر دارم روزی یکی از میلیونرهای آفریقایی برای خرید به قصر فروشگاهیی من در نیویورک آمد. او درفضای آرام و دلنشینی که من ، حساب شده در تمام فروشگاه ایجاد کرده ام ، قدم زد و با شوق وصف ناپذیری اجناس داخل فروشگاه رابازدید نمود. ناگهان حالش به هم خورد وروی پله ها و فرش های نفیس استفراغ کرد . خدمتکاران وکارکنان فروشگاه بلافاصله چهره در هم کشیدند و خواستند واکنش نشان دهند که با نگاهی سریع به همه آنها گفتم که حق ندارند چنین کنند. وقتی بازدید تمام شد و آن میلیونر با یک خرید ٢٠٠ هزار دلاری ازفروشگاه خارج شد ، از خدمتکاران خواستم راه پله و فرش ها را تمیز کنند. به آنها گفتم که مشتری ، وقتی وارد مغازه می شود، درحقیفت صاحب آن است ، چرا که بالقوه می تواند هر کالایی رابخرد. این حق مشتری است و باید به این حق او احترام گذاشت.


 

life

شروع

خاطرات ۱۱ سپتامبر به زبان محمد علی ابطحی.بر گرفته از وب شخصی ایشون

عصر روز 11 سپتامبر با شیخ حمدان –پسر شیخ زائد و وزیر مشاور امور خارجی امارات متحده عربی- که مسئول روابط و پی گیری مسائل دو کشور بود در شهر ابوظبی و در کاخ شخصی اش نشسته بودیم. یک سری اوراق مهم هم روی میز بود که می بایست بعد از پذیرایی اولیه با یکدیگر در مورد آنها گفتگو می کردیم.

پسر شیخ حمدان که حدود 17، 18 سالی داشت و از لندن چند روزی مرخصی آمده بود نیز در این ملاقات اولیه در جمع ما بود. تلفن شیخ حمدان زنگ زد. خیلی تعجب کرد که شاهزاده در این ملاقات کاملاً خصوصی با صدای تلفن مواجه شده است. به من گفت تلفن؟ بعد از شنیدن یک جمله از تلفن، پرید تلویزیون را روشن کرد. هواپیمایی برج اول را زده بود. و زیر نویس CNN بود که مه و ابر و فضای نامناسب باعث برخورد هواپیما شده است. خیلی عجیب بود. زد روی کانال الجزیره دید آن هم مستقیم دارد پخش می کند. داشتیم نگاه می کردیم و سکوت که مستقیماً هواپیمای دوم را دیدیم دارد می آید. نفسها در سینه ما سه نفر حبس شده بود. هواپیما آمد و به برج دوم خورد. حمدان برخاست و  داد می زد که والله مقصود. یعنی هدفدار این را زده اند. چون نمی شد که به خاطر ابر دو هواپیما به دو برج اصابت کنند. گیج مانده بودیم. کاغذها را جمع کردیم. نمی دانستیم چه اتفاقی در جهان افتاده است. یک ساعتی نشسته بودیم و کانال عوض می کردیم. طبعاً اوراق را کنار گذاشتیم. ابتدا ذهنمان رفت روی فلسطینی ها. ولی چنین قدرتی برای آنان متصور نبود. طبعاً انتخاب دوم بن لادن بود و طرفدارانش. اتفاقاً صبح همان روز هم با ایشان در مورد خطرات جریان طالبان حرف می زدم. امارات یکی از سه کشوری بود که طالبان را به رسمیت شناخته بود. شاید هم دلیلشان این بود که سالانه هزاران آمریکایی به امارات می رفتند و می خواستند کشورشان را از طرف طالبان در امنیت نگه دارند. با دوستان در تهران صحبت کردم. آنها هم گیج بودند. دنبال خبر رسانی به آقای خاتمی و اینکه ایشان چه اقدامی باید انجام دهند. خوشبختانه یکی از هوشمندانه ترین روشها را آقای خاتمی برگزید که همان بعد از ظهر این حرکت تروریستی را محکوم کرد. خبر آن در صدر خبرها بود، در همه تلویزیونها.

 نتوانستیم مذاکره ای داشته باشیم. خداحافظی کردیم تا دنیای جدید بعد از 11 سپتامبر را تجربه کنیم.

به محل اقامتم برگشتم. تا وقتی که همانجا روی مبل خوابم برد فقط دکمه کنترل تلویزیون را عوض می کردم و ناباورانه اخبار مسئله مهم را پی گیری می کردم.

این هم خاطره روز 11 سپتامبر

آرنولد شوارتزنگر

در زمانی که ملت با انواع  شاهکار های سیاسی روبرو شده عصر مهرورزی . حرکت رو به سقوط تورم و ساخته شدن یک خانه برای هر ایرانی.نیروی انتظامی هم به پیروی از این موج عظیم آبادانی به صحنه اومده .فرمانده نیروی انتظامی با اعلام این که پلیس پیگیری در خصوص انتشار فحشا از طریق اس ام اس را در دستور کار خود قرار داده است. گفت:این نیرو در ابتدا اس ام اس را پیگیری نمی کند .اما اگر به چیزی برخورد کند حتما آن را بررسی خواهد کرد .از این رو اس ام اس  هایی که به شکل گروهی (یک نفر به جمعی از افراد ارسال کند)به طور حتم موضوع با هدف گیری اجتماعی بوده و در این رابطه جهت بررسی وارد عمل می شود. برنامه کوله پشتی  وارد  عمل می شود                    

چوب دوسر نجس

حیوونکی مایکل مور هر چی به جرج بوش بخت برگشته گیر می دهد و پته اش  را روی آب می ریزد

هر چی سند و مدرک رو می کند که این بابا(بوش پسر) قدیم تو کار خلاف بوده و با آدمای ناجور حشر

و نشر داشته , تو کت این ملت ما نمی رود که نمی رود این بدبخت(مایکل مور) کلی خودش را آن ور

آب پیش دولتی ها خراب کرده که همین نکته را بقبولاند ولی کو گوش شنوا . طفلکی را پاک جیره خور

جرج بوش کردند رفتند. آخه یکی نیست بهشان بگوید کم مانده مایکل مور فقط فحش خار مادر نثار جرج

کند آنوقت شما میگویید او گماشته بوش است آخه مگه چنین چیزی ممکنه لابد فردا اگر کسی بیاید

به پرزیدنت خودمان (ا.ن) بد و بیراه بگوید جزوعمال دولتی محسوب می شود ودارد واسه ملت فیلم بازی می کند که: بعله مخالف زیاده ما تحویلشان نمی گیریم اصلا ایشان انقده گل تشریف دارند که کسی

رویش نمی شود نازکتر از همان گل نثارشان کند    واقعا که...

پارانویا

می خواهم یک چرت شیرین بعد از ظهر داشته باشم اما اگر این کهنه خر با آن وانت قراضه اش بگذارد

و با آن بلندگوی عهد بوق و صدای نخراشیده اش .

 

آی .. عمو آدم کهنه می خری به چند؟

می خواهم یک چرت شیرین بعد از ظهر تابستان داشته باشم اما اگر این خیالات کودکی بگذارد

یادش بخیر آلاسکا می فروختم دانه ای بیست تومان مفت بود خیلی مفت کارت هوشمندی هم در کار نبود

هنوز سیاسیون پارانویا به من پیشکش نکرده بودند

کیک آمریکایی

تمام مطالب این بلاگ اورجینال بوده.که آقا عماد یه مقدار خوش مشربی  می کنه و اون ها رو تو بلاگ خودش قرار می ده. مشکلی نیست.

لورنس ها

عرب مجوس .واژه بسیار زیبایی که با دیدن آن حتی برای اندک زمانی شده به آرامش نسبی دست پیدا می کنم. شاید با بیان این دو کلمه در جامع با تند ترین برخوردها از سوی گروه ها و اشخاص مواجه بشوم و مرا به باد انتقاد بگیرن که فلانی تو به عنوان یک انسان با یک نژاد عالی حق نداری نژاد عرب را مورد چنین بی حرمتی قرار دهی. اما من در وب شخصی خودم حق دارم عقده های بی شمار خود را در مورد این نژاد پست بر زبان بیاورم.نژادی که باعث درمانگی ما آدم های نازنین در این زمانه شده .نژاد مفت خوری که با نشستن بر روی سرزمین های ثروتمند سر از پا نمی شناسد با غوطه ور شدن در پول های سرازیر شده از فروش بشکه های نفت روزگار خوش خود را سپری می کند.ملتی که با استفاده از همین ثروتمند چهره متمدن به خود گرفته اما غافل از آن که در پس این چهره های شکیل همان افکار مارمولک خوری نهفته که باخرج میلیون ها دلار هم نمی توانند افکار پوسیده و بیمار خود را درمان کند.به شکست مفتحضانه اعراب در جنگ با اسرائیل که با وجود برتری در ادوات نظامی و انسانی در طی 3 رو به وقوع پیوست نگاهی بیاندازید. به جنایاتی که همین اعراب به اسم اسلام در دنیا به ارمغان می یاورند .اسامه بن لادن .ابومصعب الزرقاوی.صدام همه از افتخارات این نسل بشر به حساب می ایند .البته اگر برگ های تاریخ را کمی عقب تر ببریم جنایات های باشکوه و شکست های مفتضحانه اعراب را می توانیم در جای جای تاریخ نظاره گرباشیم. که پرداختن به آنها مساوی با خوردن انگ بی دینی و کافر بودن از جانب ... می شویم.همین که باعث زجه های سالیانه ما پارسی ها همین اعراب هستن.

پرداختن به جنایات و عقب ماندگی اعراب نیازمند تفکر و تحقیق بیشتر در این زمینه می باشد .به همین دلیل من هم به همراه اکثریت چشم خود را می بندم و منتظر می مانم گذر تاریخ رسوا کننده این قوم وحشی شود .زنده با د ایرانی آریایی پاینده باد خلیج فارس

زیبای خفته

قصد ما این بود که بیو گرافی هنگامه رو در این وب بیاریم اما با پیدا شدن چند وب وابسته و سایت رسمی خود هنگامه از این کار صرف نظر کردیم .و به جای آن چند لینک در وب قرار دادیم .که در مورد خانم هنگامه فعالیت می کنن.

من خنگ شدم

با شناسایی کنسرت زیرزمینی گروه‌های  شیطان‌پرست که به صورت مخفیانه در باغ بزرگی درمحمدشهر کرج در حال اجرا بود، ده‌ها تن از شرکت کنندگان در این  کنسرت دستگیر شدند.

سردار رضا زارعی، فرمانده انتظامی استان تهران با بیان این خبر  گفت: مدتی قبل ماموران اطلاعات پلیس استان تهران در جریان اجرای یک کنسرت بزرگ خواننده‌های گروه شیطان پرستی قرار گرفتند که قرار بود دختران و پسران ثروتمند و علاقمند به این گروه‌ها در آن شرکت کنند.

وی ادامه داد: از آنجا که دعوت از طرفداران این گروه‌ها به صورت اینترنتی انجام می‌شد، رسیدگی به موضوع در دستور کار تیمی ویژه از کارآگاهان قرار گرفت و تحقیقات پلیسی برای کشف محل اجرای کنسرت آغاز شد.

مدتی بعد ماموران دریافتند که برگزار کنندگان کنسرت برای فرار از دست پلیس ، محل اجرای برنامه را ساعتی قبل از آغاز آن به شرکت کنندگان اعلام می‌کنند تا هیچ‌کس به جز آنها از محل برنامه مطلع نباشد.

بنابراین بررسی‌های تخصصی برای شناسایی این  محل آغاز شد و سرانجام کارآگاهان لحظاتی قبل از اجرای کنسرت موفق شدند محل آن را که باغ بزرگی در محمد شهر کرج بود شناسایی کنند.

رئیس پلیس استان تهران در ادامه گفت: در حالی که مجریان برنامه، تعدادی را به عنوان مامور در اطراف باغ به کار گرفته بودند تا با زیر نظر گرفتن محل، مانع از ورود پلیس به آنجا شوند، ماموران به صورت نامحسوس این باغ را به محاصره درآورده و با دریافت دستور قضایی وارد آنجا شده و دهها تن از شرکت کنندگان را دستگیر کردند. 

وی با اشاره به پوشش نامناسب دختران شرکت کننده در این کنسرت افزود: این اولین بار است که ده‌ها دختر و پسر از طریق اینترنت به چنین مراسمی دعوت شده‌اند، به طوری که تعدادی از شرکت‌کنندگان ایرانی‌های مقیم خارج از کشور بوده‌اند و با هدف شرکت در یک کنسرت مهیج شیطانی راهی ایران شده بودند.

وی افزود: برخی از دستگیر شدگان در بازجویی‌ها گفته‌اند که  مجریان برنامه از هر شرکت کننده 6 هزار تومان ورودی دریافت کرده بود که این مبلغ با اوج گرفتن مراسم در ساعت حدود 22، به 15 هزار تومان افزایش یافته بود.

رئیس پلیس استان تهران با بیان اینکه تعداد زیادی از شرکت کنندگان دخترانی بودند که با لباسهای نامناسب در مراسم شرکت کرده بودند، افزود: به نظر می‌رسد هدف برگزار کنندگان این کنسرت از به کار گیری بیش از 10 دوربین در باغ توزیع و فروش صحنه‌های مراسم به صورت سی‌دی بوده است.

به گفته سردار زارعی هم اکنون تمامی دستگیرشدگان در پلیس امنیت استان تهران
 به سرمی‌برند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. تازگی ها در مملکت ما مد شده هر گروهی رو دستگیر می کنن به اون ها انگ شیطان پرست بودن می زنن. جالب این جست از نظر آقایون موسیقی رپ موسیقی شیطان پرستی  به حساب می یاد . ای خدا اگه هستی به داد ما برس

قدرت برتر

با نگاهی به زندگی به هر کدوم از سوپر استار ها خیلی سریع متوجه این موضوع می شیم اون ها یک زندگی ساده داشتن مثل همه ما انسانها اما اونا خودشون رو لایق همه چیز هایی که به دست آوردن می دونن. این یعنی اعتماد به نفس بالا یعنی خواستن یک چیز و بدست آوردن اون. یک نمونه از این انسان های موفق خانم هنگامه هست . اون تونست ثابت کنه در هر زمان و هر مکان شلوغی می شه با نوآوری و تلاش حرفی برای گفتن داشت .شما بازار شلوغ و بی سر ته موسیقی رو ببینید در هر دقیقه می تونم شرط ببندم یک آهنگ ایرانی در می یاداز یه خواننده جدید. ما اهنگی داریم که 5 تا خواننده اون رو به شکل ها و اهنگ های متفاوت خوندن . و یا می تونیم 4 تا خواننده پیدا کنیم که صدا هاشون سبک هاشون مثل هم هست . البته من دراین پست قصد نقد بازار بی در پیکر ایران ندارم. که پرداختن به این موضوع می تونه خیلی طولانی باشه .انشاالله در برنامه کوله پشتی به اون پرداخته می شه.قصد من پرداختن به شخصیت های منحصر به فرد برخی از افراد هست که تونستن با تحمل مشکلات و امید و پشت کار به سوپر استار های دنیای ما تبدیل بشن .البته گفته باشم قصد من از مثال زدن خانم هنگامه و دنیای موسیقی ارادت بنده به خانم هنگامه می باشد و به غیر از این قصد و غرض دیگه ای ندارم .خوب بپردازیم به اصل موضوع .همان طور همه شما در جریان هستید به هنگام تولد حضرت آدم خداوند روح خود را در کالبد جناب آدم دمید تا ایشون بتونن به وجود بیان از این رو انسان بر خلاف دیگر مخلوفات خدا دارای قدرت ارده شد .البته این حرکت خدا مورد اعتراض یک سری از فرشتگان شد که این اعتراض مورد قبول واقع نشد . از همان ابتدا که انسان دارای قدرت فکر کردن و تصمیم گیری بر اساس جمع بندی های ذهن خودش شد شروع به انجام اعمالی شد که حاصل تراوشات ذهن و ادراک خودش بود . (قضیه کنجکاوی و خوردن اون میوه) پس با تامل بر روی این داستان که از اولین مورد های پیش اومده بوده می تونیم یه نتیجه گیری بکنیم که انسان بر اساس آن چه در فکرذهن اون رخ میده تصمیم گیری می کنه و پیش می ره .خوب حالا یه چند هزار یا چند میلیون سال این ورتر به روزگار خودمون بر می گردیم . با یک نگاه ساده به اطراف خودمون و اتفاقاتی که در اطراف ما در حال وقوع هست یا به عبارتی اتفاق افتاده می تونیم یک نتیجه گیری جزئی کنیم.که ما چوب افکار خودمون رو می خوریم .شاید این موضوع در ابتدا مقداری جنبه طنز داشته باشد .اگر این چنین می پندارید از خواندن ادامه مطلب خودداری کنید و بریید شب ها برنامه کوله پشتی رو ببینید.خوب بپردازیم به ادامه مطلب.خودتون بهتر می دونید در این هزاره ایی که ما در آن قرار داریم علم تا حد زیادی پیشرفت کرده و بسیاری از مجهولاتی که در چند صد سال پیش برای انسان ها معمایی حل نشدنی بوده امروزه به موضوعاتی پیش پا افتاده شده .در علم متا فیزیک که همانند تمام علوم سیر صعودی داشته دانشمندان فعال در این زمینه نیز همگام با دیگر دانشمندان به پیشترفت هایی نایل اومدن و تونستن در های بسته زیادی رو باز کنن.بر اساس تحقیقات این عزیزان تمام اجزای تشکیل دهنده این جهان از انرژی(مولکول و اتم)تشکیل شدن که جامد و مایع و گاز همه شکل های مختلف انرژی هستن که بر اساس تراکم انرژی به این اشکال در اومدن به عنوان مثال در جامد تراکم انرژی بسیار زیاد می باشد و ما حالت جامد رو در اشکالی مثل سنگ و چوب و... . می تونیم ببینم و در مایع و گاز هم به همین منوال .ما انسان ها هم از این قضیه مستسنا نیستیم.و متعلق به همین دنیا و قانون های اون هستیم .درسته که اشرف مخلوقات تشریف داریم اما ماها از یه مشت گل به همراه آب آفریده شدیم یعنی همین عناصری که بر روی این کره خاکی وجود داره.یعنی قسمتی از انرژی.انرژی که بسیار قدرتمند هست و می تونه خیلی از کار ها رو پیش ببره.یک نکته رو من باید در این قسمت بگم .هیچ کدوم از موجودات و عناصر و تشکیلات این دنیا دارای قدرت تفکر نیستن یعنی نمی تونن انرژی خود رو کنترل کنن و از اون استفاده کنن و فقط و فقط انسان هست که این قدرت رو داره که این از الطاف خداوند به ما هست. یعنی ما دارای نیروی تخیل و اندیشه هستیم .که در داخل مغز ماها این کار ها صورت می گیره.من داشتم پیش خودم فکر می کردم ما انسانها چطوره که هممون از یه مشت خاک و یه پارچ آب درست شدیم اماچطور می شه که یکی مون می شه بیل گیتس یکی ماندلاویکی هنگامه و از اون سمت یکی صدام و یکی بن لادن و یکی شهرام کاشانی..