1.
رفتن با اتوبوس به سمت اصفهان2.پیاده شدن صبح زود در ترمینال (کاوه) اصفهان
3 . چند لحظه دراز کشیدن در کنار پل عابر پیاده
4. گرفتن یک تاکسی و رفتن به مرکز شهر
5.خوابیدن در کنار 33 پل(در میان انواع و اقسام سرو صدا)
6.خوردن صبحانه در یکی از کله پا چه پزی ها ی اصفهان به اصرار دوستان هوا
7. هماهنگی با دوستان ساکن در اصفهان و رفتن به منزل آن عزیز
8. بیرون آمدن از منزل آن عزیز و گشت در شهر
9. صرف یه وعده عرق و گشت در شهر در حا لت مستی
10 . رفتن به پل خواجو در شب و دیدن همه چیز به غیر از خود پل
11. درگیری در زیر پل بین یه سری الوات و نیرو های امنیتی
12. حضور در جمع درگیری
13 حضور در مجلس آواز در زیر پل خواجو و مشاهده هنر نمایی یکی از شهروندان اصفهانی(که البته از جانب نیرو های امنیتی دستگیر شد)
14. بلند شدن اجباری از روی پل به اجبار سر باز ها
15. دور زدن در شهر با موتور ( به همراه دوستان اصفهانی)
روز بعد
16 خوابیدن تا ساعت 10 صبح در خانه
17. رفتن به 33 پل
18. راه پیمایی در زاینده رود ( روی سکو ها ی 33 پل)
19 . دور زدن در چهار با غ عباسی
20. مشا هده انواع و اقسام ... !
21. رفتن به یکی از کا فی نت های شهر
22. الا فی در خیابان های اصفهان
23. خواندن یکی از شعر های ابی (وقتی دلگیری و تنها) روی پل 33
24. رفتن به یکی از قلیان کشی ها ی شهر
روز بعد
25 . خوابیدن تا ساعت ده و نیم
26.رفتن به شهر
27 . رفتن به بازار برای خرید
28. شنیدن هم جور دروغ از جانب بعضی فروشنده ها(یه برکت روش بزار)
29. خوردن ناها ر
30 . خوابیدن در کنا ر پل 33
31.رفتن به پا ساژ سپاهان
32.رفتن به به 40 ستون و دیدن تنها 18 ستون
33. فرا رسیدن شب
34 .پیاده روی از پل 33 تا پل خواجه
35. نشستن بر روی پله ها ی پل خواجو( به یاد اومدن تمام بد بختی ها )
36. رفتن به محل اقامت
37 . گشت در شهر با ماشین یکی از دوستان اصفهانی
روز بعد
38. جمع کردن تما م وسایل و ریختن تو کو له هامون
39.بیرون زدن از خانه رفیق اصفهانیمون
40. رفتن به کنار پل 33
41. پیاده روی زیر پل 33 دا خل آب
42. ریدن به پل 33 داخل یکی از دانال ها ی پل ( شرمنده ملت ایران)
43 . رفتن به میدان نقش جهان
44. و در آخر گرفتن یک ماشین و برگشت به ترمینال کاوه
45. خدا حافظی با دوستان اصفهانی
46. سوار شدن به اوتوبوس
47.خدا حافظ اصفهان
دعوت وبلاگ نویسان برای حمایت از گنجی
اپوزیسیون وبلاگ نویسان، از همه دوستان وبلاگ نویس دعوت می نماید که برای حمایت از لیدر مبارزات سیاسی ایران، به طور همزمان در روز بیستم مرداد ماه در وبلاگ های خود تیتر مذکور را منعکس نمایند
:{
وبلاگ نویسان ایران خواهان آزادی اکبر گنجی و حمایت از خانواده وی هستند}تا چند روز آینده قرار به یه مسا فرت چند روزه برم . برا ی عوض شدن حال و هوا م فکر کنم خوب با شه . از یک نواختی حالم بهم می خوره . از تنوع خوشم میا د
تو زندگی باید تنوع وجود داشته باشه . البته در بعضی از مسائل فکر نکنم تنوع لازم باشه . یک موردش در مورد عیال فکر کنم با شه . با خودمون فکر کنیم آره یه چند
وقتی تنوع در زندگی زنا شویمون به خرج بدیم . هی مرد این عیال که هست . خیالم از بابتش جمع هست به تبصره می زنی یه چند تا با لا و پایین که چیزی رو عوض نمی کنه (فکر های شیطانی) هم از یه نواختی در می یای ! هم یه تنوعی می شه . زن بد بخت هم که تو رویاهاش با خودش فکر می کنه با پاک ترین مرد روی زمین زندگی می کنه . نا گفته نماند در بعضی مواقع خانم خانه هم از این سفره که پهن شده بی نصیب نمی مونه . یک نا خانکی به مسایل خلاف می زند . رو همون حساب خیال جمع بودن . البته تمام این موارد مر بوط به کشور های خارجی هست ! فکر بی ربط نکنین . کشور ما در همه موارد سر
, لوح هست . صداقت رنگ باخته . خیانت پر رنگبه کجا داریم می ریم کی می تونه جلوی این جامعه افسار گسیخته رو بگیره . تنها یه منجی یه فرشته نجات . یکی که همه او نها یی که دلاشون پاکه منتظرش هستن
ان نقره که بی صفاست اهن به از اوست
ان کس که نمک خورد ونمکدان شکند
در مکتب رندان جهان "سگ" به از اوست
عاقبت عشق تنها شدن است
وحشت ازعشق نداریم ترس ازفاصله هاست
گله از هیچ کس نداریم مقصر دل دیوانه ماست
به این می گن از پشت خنجر خوردن
خدا اون رو ز رو نیاره ما از پشت این طور بخوریم
وای وای وای ...!
هر گز قبل از سخنرانی غذای سنگین نخور
سعی کن بهتر از ارباب رجو عان لباس بپوشی البته نه مثل کارفر مایت
راحتی و خوشبختی را یکسان تلقی نکن
وقتی قصد حمایت از کسی را نداری حدا قل او را نترسان
خودت را با بالاترین استاندارد ها تطبیق بده
ثروت .و موفقیت را یکسان تلقی نکن
هرگز برای دستیابی به اهدا فت قوانین را زیر پا نذار
هیچوقت از بازار کهنه فروشان وسیله برقی نخر
سه کتا ب بچه گانه خوب بخر آنها را بخوان و به یک پسر بچه هدیه کن
وقتی در مقابل جمعی از تو بخواهند که دعا کنی فورا این کار را بکن
نردبان سیم رابطو شلنگ را همیشه بلندتر از مقدار مورد نیاز بخر
فکر نکن مردمی که در حرفه خود بالاترین مقام را دارن همه چیز را می دانند
سعی کن با انجام کار های مهم و دشوار مشهور شوی
با پای برهنه دوچرخه سواری و موتور سواری نکن
در مجالس و جلسات به کسانی که تازه وارد می شوند نگاه کن
اگر شنیدی یکی از دوستانی بیمار است از او چیزی نپرس بگذار اول خودش بگوید
در چنین شرایطی چیکار باید کرد...!
نامه اکبر گنجی به آیتالله منتظری
طوطی نقل و شکر بودیم ما
مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
فقیه آزاده، ظلم ستیز، شجاع و پشتیبان مظلومان
حضرت آیت الله العظمی منتظری
نامه محبت آمیز مورخ ٢٥/٤/٨٤ حضرتعالی، خونی گرم در رگهای بیخون من جاری کرد. از سالها پیش شما برای من نماد شجاعت و ایستادگی در برابر خودکامگان بودید و همیشه دوست داشتم در مکتب شما شجاعت بیاموزم.
پس از اعدام گسترده زندانیان در تابستان ١٣٦٧ و سکوت همگان در برابر آن جنایت ضدبشری، فقط و فقط شما در برابر آن ایستادند؛ غافل از آنکه هر کس در مقابل جنایت سکوت نماید، به همان میزان در آن مشارکت دارد. پس از آن هم با آن که حضرتعالی را در بیتتان زندانی کردند، از تمامی زندانیان سیاسی، فارق از عقاید متفاوتشان، دفاع کردید و حامی جدی خانواده آنها بودید و هستید. شجاعت و مردانگی شما تا حدی است که حتی مخالفان جدی شما نیز بارها بدان اعتراف کردهاند.
حضرتعالی با آن که از نویسندگان جدی قانون اساسی و یکی از تئوریسینهای نظریه ولایت فقیه بودید، خیلی زود به این مساله پی بردید که معضل اصلی ناشی از همین تئوری است. آن نظریه وقتی از عالم انتزاع به زمین واقعیت پای مینهد و لباس عینیت به تن میکند، چهره غیرانسانی خود را عیان میسازد. شما سعی کردید تا ولایت فقیه را به "نظارت فقیه" فرو کاهید تا شاید گره از کار فروبسته جمهوری اسلامی بگشایید؛ اما مشکل ایران با زوال اندیشه و لایت فقیه و رفتن مصداقش حل خواهد شد.
من و دوست عزیزم سعید حجاریان، نظام سلطانی را اصلیترین مساله عرصه سیاسی ایران میدانیم. آقای حجاریان پیش از دوم خرداد ٧٦، مقالهای بلند در ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی درباره نظام سلطانی و راههای گذار از آن به نظامی دموکراتیک منتشر کرد. حجاریان میخواهد قدرت سلطان را کاهش دهد و او را به ملکه انگلیس تبدیل نماید. اما من میگویم ما به شاه و ملکه نیاز نداریم. محل نزاع، مشروطهخواهی و جمهوریخواهی است. به گمان من نافرمانی مدنی مهمترین تاکتیک برای گذار از سلطانیسم به دموکراسی است. سعید حجاریان، نافرمانی مدنی را "فشار از پایین" نام نهاده است. او میخواهد از طریق فشار از پایین، از قدرت سلطان (رهبر) بکاهد.
"عدم همکاری" با حاکم شخصی، تاکتیک دیگری است که بر آن تاکید کردهام. در اینجا هم با حجاریان در یک جبهه قرار داریم. فردای روزی که آقای عبدالله نوری را در زندان اوین حبس کردند، در دفتر صبح امروز با حضور مرحوم دکتر نوری جلسهای داشتیم در این باره که "چه باید کرد؟". قرار شد دکتر نوری به آقای نوری بگوید با استعفا از مجمع تشخیص مصلحت نظام، حکم رهبری را پس دهد چرا که فردی که به تبلیغ علیه نظام محکوم شده است، صلاحیت تشخیص مصلحت نظام را ندارد.
این، همان تاکتیک عدم همکاری با حاکم خودکامه است. آقای کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، با استفاده از همین تاکتیک از مشاورت رهبری و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا کرد. تمامی احکام سلطان فاقد مشروعیت (اعتبار) است و برای گذار به دموکراسی باید عدم همکاری با خودکامه را برگزید.
در خصوص آقای خاتمی هم روشن است که پس از ١٢ مرداد، آقای خامنهای وی را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور رهبری منصوب خواهد کرد. آقای خاتمی، شجاعت آقای کروبی را ندارد، لذا با پذیرش حکم، درجلسات شرکت خواهد نمود. اما پس از مدتی رفته رفته، شرکت خود را در آن جلسات به صفر خواهد رساند؛ یعنی همان کاری که مهندس موسوی و آقای موسوی خوئینیها کردند؛ اما عدم همکاری شفاف چیز دیگری است.
آیا آقای خاتمی نمیداند که آقای خامنهای چگونه از وی برای برگزاری انتخابات نامشروع مجلس هفتم و ریاست جمهوری به منظور یکپارچه کردن حاکمیت استفاده و او را مجبور کرد تا هر دو انتخابات را سالم و دموکراتیک بخواند؟ آقای خاتمی دموکراسی و انتخابات آزاد و منصفانه را به خوبی میشناسد. با این همه حکومت مادام العمر آقای خامنهای را دموکراسی میخواند و رهبر را الگوی جوانان معرفی مینماید.
به گمان من نخبگان ما امروز بیش از هر زمان دیگری با فرهنگ دموکراتیک آشنا هستند. پیشگامان دموکراسی و آنان که فرایند دموکراسی را در جوامع غیردموکراتیک پیش بردهاند، به هیچ وجه تا حد نخبگان ما فیلسوف و تئوریسین نبودهاند. مشکل اصلی ما "فقدان دانش دموکراتیک" نیست، بلکه عدم آمادگی برای پرداخت هزینه است. دموکراسی به مردان عمل، زنان شجاع و جوانان ایستا نیاز دارد. راهگشای آزادی و حقوق بشر، ایثار و از خودگذشتگی است، نه صرفا آشنایی با فرهنگ مدرن. باید مدرنیته و نظام اجتماعی مدرن را شناخت، و بین نظر و عمل، پیوند برقرار کرد تا دموکراسی برپا گردد.
حضرتعالی به خوبی میدانید که چرا حجاریان ترور و ویلچرنشین و گنجی زندانی و مرغ مرگ اندیش شد؟ چرا محسن کدیور ١٨ ماه و عبدالله نوری سه سال زندانی شدند؟ محسن کدیور سالهاست که مشغول نشان دادن سست و بیدلیل بودن نظریه ولایت فقیه است و آقای نوری در مقابل شخص ولی فقیه ایستاد. در واقع آقای خامنهای چنان همه جا را پر کرده است که هر کجا پا گذاشته شود، به حریم او تجاوز شده و هر کجا دستی رها شود، با او برخورد خواهد کرد.
حضرت آیت الله!
حضرتعالی به خوبی به این امر وقوف دارید که عالم سیاست با عالم شعر و شاعری تفاوت دارد. ابهام و ایهام، ذاتی شعر و شاعری است، اما شفافیت و صراحت، ذاتی عرصه سیاست دموکراتیک است. از این رو، آقای خمینی به صراحت تمام میگفت: "شاه باید برود" اینک هم به صراحت و روشنی تمام باید گفت: "آقای خامنهای باید برود" چرا؟ برای این که بنا بر نظریه آقای خمینی، آقای خامنهای اینک از رهبری، خود به خود ، عزل شده است. آقای خمینی میگوید: "هر فردی از افراد ملت حق دارد مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده دهد و در غیر این صورت اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است." (آیت الله خمینی، صحیفه نور، جلد ٤، ص ١٩٠)
طی سالهای گذشته، بارها آقای خامنهای از سوی افراد مختلف استیضاح شده است، اما نه تنها به پرسشهای پرسش کنندگان پاسخ نگفته است، بلکه پرسش کنندگان را به شدت سرکوب کرده است. مطابق اندیشه آقای خمینی، آقای خامنهای دیگر زمامدار جمهوری اسلامی ایران نیست و از این سمت عزل شده است.
فقیه عالیقدر!
به خاطر این عقیده تاکنون بیش از ٢٠٠٠ روز حبس را در دوره رهبری آقای خامنهای تحمل کردهام. اما اینک بخش رسانهای قتلهای زنجیره ای،از پروژه مرگ گنجی سخن میگوید، یعنی آنها به دنبال مرگ من هستند. یکشنبه شب ٢٦/٤/٨٤ ، سعید مرتضوی به دیدن من آمد، میگفت مرگ تو صددرصد به نفع جمهوری اسلامی ایران است، ولی اگر تو بمیری و بیگانگان جوسازی کند، پنجاه درصد برای نظام مضر است. ما تو را به بیمارستان آوردیم تا این میزان را کاهش دهیم. مرگ در بیمارستان، طبیعی است. گفت اگر اینها را بیان کنی من آن را تکذیب میکنم. از سوی دیگر مرتضوی به یکی از وزرا گفته است همسر گنجی با فحاشی او را مجبور به اعتصاب غذا کرده است. در مصاحبهای در روز دوشنبه ٢٧/٤/٨٤ مدعی شده: "دوستانی که در رسانهها به ایشان توصیه میکنند که دست از اعتصاب غذا بردارد، همین افراد حسب اطلاعات واصله، مشوق اصلی او در اقدامات غیرمتعارف هستند". حضرتعالی، دکتر سروش، آقای حجاریان، آقای کدیور و دیگر دوستان از طریق رسانهها به من توصیه کردهاند که اعتصاب غذا را بشکنم، اما دادستان تهران مدعی است این عزیزان مرا ترغیب به اعتصاب غذا میکنند
مساله مشخص است: آقایان میخواهند مرا بکشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بیندازند. اما باید بدانند که گنجی، زهرا کاظمی نیست. اگر گنجی به هر طریق بمیرد قاتل او آقای خامنهای است. آقای خامنهای با فعال کردن سعید مرتضوی و بخش رسانهای قتلهای زنجیرهای، ممکن است بتواند از شر گنجی خلاص شود، اما نمیتواند از مسئولیت قتل او گریبانش را رها سازد. اگر گنجی کشته شود، مرگ او، مرگ آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نیست. مرگ گنجی ممکن است آبی در کویر باشد و بذرهای آزادی را سیراب نماید.
اکبر گنجی
جمعه ٣١/٤/٨٤
چهل و دومین روز اعتصاب غذا
از شانس بد من شدم آینه فروش شهر کوران ..!