خیلی بد است، اما بچه ها باور کنید من امروز حالم خیلی گرفته شده. ماشینم را به کارواش بردم تا به خیال خودم تمیز شود و برق بیفتد. آنها ماشین را به طور دستی شستند تا مبادا دستگاه های شستشو رنگ اتومبیل من را نبرند.
به هر حال، کارکنان آنجا همیشه کارشان را عالی انجام می دادند، اما مدتی است که صاحب قدیمی ملک را به یک فرد کودن واگذار کرده و متاسفانه این افراد حتی نمیتوانند یک رومیزی را تمیز کنند چه برسد به یک ماشین لوکس و تجملی.
دلیل عصبانیت من از این قرار است که وقتی برای تحویل ماشین در محل حاضر شدم، متوجه شدم که آنها قسمت های ریزی را از قلم انداخته اند، که اگر بخواهم آنها را نام ببرم باید بگویم: کل در سمت راست، چرخ ها، و از این گذشته لکه هایی هم بر روی کل شیشه جلو....به چشم می خورد و تازه دو برابر نیز از من پول گرفته بودند. خوب خودتان قضاوت کنید؛ به همین دلیل سرشان داد و بیدا کردم و آنها هم تمام اشکالات را برطرف نمودند، اما به راحتی 20 دقیقه از وقت گرانبهای مرا تلف کردند.
کار را به دقت انجام دهید
نکته ای که قصد داشتم با داستان بالا به شما منتقل کنم این است که به هر حال هر کسی شغلی دارد و کاری انجام می دهد، اما اگر شخصی به راستی در پی قدرت و موفقیت باشد، باید بداند که مهمترین عامل در راه رسیدن به آن، اهتمام در اتمام کار است.
اگر تصمیم به انجام چالش های تازه می گیرید، باید تا آخرین مرحله را در نظر خود مجسم کنید. ممکن است پیروز شوید و یا شکست بخورید اما تا پایان راه، نجابت، قدرت، امید، و عزم خود را برای مبارزه کردن از دست ندهید – چه ببرید چه ببازید- به خاطر داشته باشید که برنده هیچ گاه نمی ترسد و ترسو هیچ گاه برنده نمی شود. هیچ گاه این مطلب را فراموش نکنید. آیا منظورم واضح است؟ بله من همیشه منظورم را به روشنی بیان می کنم.
آیا می توانید تصور کنید: ماشینی را خریداری کرده اید که ساخت آن نیمه کاره است؟ ماشین روشن می شود، می توانید با آن رانندگی کنید، اما فقط ترمز ندارد. نظرتان در مورد زندگی کردن در خانه ای که سقف ندارد چیست؟ به طور حتم امکان پذیر نیست. این در حالی است که بسیاری از انسان ها اهداف خود را در نیمه راه به دست فراموشی می سپارند، چراکه ادامه مسیر برایشان دشوار است و باید از موانع بسیار زیادی عبور کنند. ترسوها.
پشتکار و بلند پروازی
من یکی از طرفدار های پر و پا قرص بوکس هستم گاهی اوقات ورزش به خشونت و خوی وحشیانه کشیده می شود ( که نکته جالب و هیجان انگیزش نیز همین جاست) اما چیزی که من از این ورزش یاد گرفتم این است که قهرمانان واقعی، افرادی مثل راکی مارکیانو (خدا روحش را شاد کند)، محمد علی کلی، و شوگر ری لئونارد، تنها به این دلیل به صورت افسانه در آمدند که هیچ گاه نترسیدند و دست از ادامه کار نکشیدند. آنها تمام مدت از جان و دل مبارزه می کردند.
حتی در زمانی که خسته شده بودند، و یا ضربه خورده بودند، همیشه بر علیه تمام مشکلات و موانع در نهایت قدرت می ایستادند و به پیروزی دست می یافتند. آنها میتوانستند حریفان خود را ضربه فنی کنند چراکه پایشان را فراتر از مرزها می گذاشتند و هیچ کس نمی توانست به گرد پای آنها برسد. رقبا در هیچ حالتی با آنها قابل مقایسه نبودند.
بلند پروازی هایشان حد و مرزی نداشت. آنها تشنه بودند و هر بار ثابت کردند که میزان عطششان تا چه اندازه سیری ناپذیر بوده است.
بلند پروازی مانند دانه ای است که در قلب شما روییده می شود و مانند دست مایه ای شما را به سمت موفقیت و کامیابی رهنمون می سازد. به شما کمک می کند تا به بالاترین قله هایی که هیچ کس دیگر حتی نمی تواند تصورش را هم بکند به راحتی صعود کنید. اما بلند پروازی هم به نوبه خود نیاز به پرورش و تغذیه دارد. شما باید آتش آن را به دقت شعله ور کنید، و تا آنجایی که ظرفیت شما اجازه می دهد آنرا رشد و پرورش دهید.
یکی از دلایلی که بسیاری از افراد پیش از اینکه به هدف خود برسند، دست از تلاش و کوشش می کشند، این است که سنگ های بزرگ بلند می کنند و همانطور که میدانید سنگ بزرگ نشانه نزدن است
اهداف واقع گرایانه و دست یافتنی معین کنید
به پایان رساندن کاری که در ذهن دارید نشان می دهد که از همان آغاز در ذهن خود نقطه اتمامی را معین کرده بودید. برای خودتان اهداف معینی را مشخص کنید، البته نه هر هدفی؛ شما باید اهدافتان را از روی واقع نگری و میزان توانایی های شخصیتان انتخاب کنید.
یکی از راههایی که شما را به سرعت به شکست می رساند این است که اهدافی برای خود برگزینید که به هیچ وجه و حتی از طریق معجزه هم نتوانید به آنها دست پیدا کنید. تعیین هدف به این دلیل مهم است که به شما نوعی حس حسن ختام میدهد. یک چیز ملموسی است که می توانید به راحتی به سمت آن نشانه روید. زمانی که در ذهن خود هدف داشته باشید به آسانی می توانید طرح هایی در راه رسیدن به آن پی ریزی کنید. طرح و برنامه ریزی جزء مهمترین فاکتورها به شمار می روند.
و اما نکته مهم دیگر این است که اهداف دارای انواع مختلفی هستند. فرض کنید در یک مسابقه اتومبیل رانی شرکت کرده اید. هدف نهایی شما رسیدن به خط پایان است. اما ممکن است در میان راه برای صرف غذا و یا رفتن به دستشویی و غیره توقف داشته باشید.
این محل های توقف به عنوان اهداف میانی به حساب می آیند. شما به منظور رسیدن به هدف نهای خود باید این اهداف کوچکتر اما لازم و ضروری را پشت سر بگذارید.
پله به پله
یکی از بهترین راهها در رسیدن به اهداف این است که در هر مرحله تنها یک گام به سمت جلو بردارید. اگر هدف نهایی شما این است که قهرمان جهانی بوکس شوید باید به باشگاه بوکس بروید تا با روش های صحیح مشت زنی آشنا شوید.
زمانی که کمی پیشرفت نمودید می توانید حرکت در داخل رینگ را آموزش ببینید. سپس پیچ تاب دادن به بدن را یاد می گیرید و می توانید از ضربه هایی که به سمت شما وارد می شود اجتناب کنید.
سرانجام نوبت به اولین مسابقه غیر حرفه ای تان می رسد. شما باید ابتدا مانند یک آماتور مشت زنی کنید و بعد آنقدر پیشرفت کنید تا بتوانید جایزه دستکش طلایی ( Golden Gloves) را از آن خود نمایید و شاید روزی برسد که جایزه المپیک را نیز بدست آورید. رفته رفته به صورت یک حرفه ای در می آیید و در حدود 20 مسابقه را می برید ( و شاید برخی از آنها در مقابل مدعیان پیروزی باشد) باید به تدریج راه خود را برای جاودانه کردن نامتان در سطح جهان بپیمایید.
فقط در این صورت و تنها با پشت سر گذاشتن اهداف میانی است که می توانید به هدف نهایی برسید.
و اما در مورد مسابقه نهایی: اگر برنده شوید که خوب مسلم است به هدفتان دست پیدا کرده اید، اما اگر شکست بخورید باید به این تجربه خود به عنوان یک پشتوانه نگاه کنید. اگر پشتکار داشته باشید و از مسیر اصلی خارج نشوید شانس بیشتری برای پیروزی پیدا می کنید.
تنها چیزی که باید در هر حال به خاطر داشت باشید این است که چون صرفا جایزه بزرگ از آن شما نشده، بازنده محسوب نمی شوید. شما مراحل بسیار زیادی را در زندگی پشت سر گذاشته اید. آیا یک قهرمان که دارنده مدال طلای المپیک شده اما در یک مسابقه باشگاهی بازنده شده را می توان بازنده خواند؟ البته که نه، او به راحتی میتواند به موفقیت های بزرگتری دست پیدا کند اما باید کارهایی انجام دید که سایرین نمی کنند.
نکته ای که مد نظر من است این است که باید به خودتان حتی برای کوچکترین موفقیت هایی که به دست می آورید پاداش دهید. به توانایی هایتان افتخار کنید و از آنها به عنوان پلی برای رسیدن به موفقیت های بزرگتر استفاده کنید. و هیچ گاه فراموش نکنید که هر کس پیش از اینکه راه رفتن را یاد بگیرید، سینه خیز می رود.
تمرکز داشته باشید
اگر شعله های امید و آرزو در وجودتان فروزان باشد، بنابراین تمرکز به عنوان یک نیروی مهار کنننده برای هدایت شعله های آتش در مسیر مناسب به شمار می رود. برای اینکه بالاترین بازدهی را داشته حال چه یک مرد ثروتمند باشید و یا یک ورزشکار مشت زنی، باز هم باید ذهنتان را روشن نگه دارید. باید کارهایی که تصمیم به انجام دادن آنها را می گیرید در نهایت تمرکز و دقت انتخاب شوند.
اگر 50 کار متفاوت در پیش روی دارید و می دانید که تنها 10 تای آنها را می توانید انجام دهید، ذهنتان را از انجام 40 تای باقیمانده پاک کنید. کارهای بی فایده را از برنامه زندگی تان حذف کنید. باید یاد بگیرید که به طور آگاهانه تنها اهداف مهم را انتخاب کرده و فقط آنها را دنبال نمایید. با این کار انرژی لازم را بدست آورده و از اینکه کارهای دیگر را انجام نداده اید پشیمان نمی شوید. در آخر: امور مهم را با بهره گیری از آخرین حد توانایی هایتان با موفقیت پشت سر می گذارید.
و در انتها باید اشاره کرد که بازنده های واقعی افراد ترسویی هستند که از ادامه کار منصرف می شوند. بیشترین تلاش را بکنید و به نتیجه ای که بدست آوردید، افتخار کنید. اما به ذخیره های اندک خود قناعت نکنید؛ همیشه ماهی های بزرگتری هم وجود دارند که خوشمزه تر هستند.
مراقب اطراف خود باشید و همه چیز را زیر نظر بگیرید.