آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

آوار

انرژی.موفقیت.قهوه

۷ روش برای کسب احترام.!!!

احترام را همه آن را می خواهند، معدودی بدستش می آورند.

چـرا؟ به شما خواهیم گفت چرا. احتـرام اکتـسابی است؛هرگز به کسی اهدا نمیشــود. امروزه با هجوم مردم بـرای انجام دادن سراسیمه وار کارها، انـدک افـرادی دارای اراده،بـردبـاری یا پشتکار مورد نیاز برای مورد احترام واقع شـدن حقیقی می باشنـد. همانند نوشیدن یک قهوه اسپرسوی خوب، ایـجـاد احـتـرام نـیازمند زمان و درنظر گرفتن جزئیات ظریف است تا بتوان به بهترین نتیجه دست یافت.

احترام همچنین رابطه مستقیم با شـهرت و اعتـبـار شـما دارد. از خود جلوه ای متشخص بسازید، احترام بـه عنـوان نتیجه ظاهر خواهد شد.

روشهایی برای سرعت بخشیدن به این فرایند وجود دارد -- حـداقـل برای کوتاه مدت - از طریق برخی راههای میان بر. برای مثال خود را در موقعیتی قرار دهید کـه بـتوانید قدرت خود را بکار ببرید ( قدرت حقیقی، نه در راس قدرت دربان باشگاه )، آنگاه مقـدار معینی از احـتـرام به شما اعطا خواهد شد، نه بدلیل اینکه استحقاقش را داشته اید، بـلـکه بـه این خاطر که موقعیت جدید شما اینطور ایجاب می کند.

بروی کسی آب دهان نیندازید

من با یک مامور عالیرتبـه پلیس آن قـدر دوستی عمیـقی داشتـم کـه می توانستم روی صورتـش آب دهـان بـیـنـدازم و از او بـخـواهم بدلیل اینکه سد راه آب دهانم شده، از من عـذر خواهی کند، اما بخاطر "مقام" او از انجام چنین کار گستاخانه ای خـودداری کـردم. مـن بـرای مـقـام ریـاست احتـرام قــائل هستم، بنابراین بدلیل "مقام" او، به رئیس خود احترام میگذارم نه بخاطر آنچه که او انجام داده و مستحق احترام من شده است.

بـنابراین بیایید واقیت گرا باشیم؛ اکثریت ما استطاعت تهیه بنز را نداریم، و درصد بسیار کمتری می تـوانیم موقیعتی قدرتمند را برای خود خـریداری نماییم. با این شرایط چگونه میتوانیم مقداری احترام را بسرعت کسب نماییم؟

در این قسمت هفت نکته وجود دارد که احتــرام شـما را تضمین نمی کند اما شما را در جهتی صحیح هدایت خواهد کرد. آنچکه باید بخاطر داشته بـاشید آن است که این نکات نباید فقط یکبار انجام شده و سپس فراموش گردند، بلکه باید به عنوان بخشی از سبک زندگی و تصویر جدیدی که در نظر دارید دربیایند.

1- لباس مناسب بپوشید

صرفه نظر از اینکه در گذشته چه کار کرده اید، چقدر پول در حـساب بانکی خود دارید، تا چه اندازه مشهور هستید یا چقدر چاق شده ایـد، یـک شـخص با لباسی شایسته بهتر از یک کهنه پوش مورد توجه قرار میگیرد.

درمورد هر نوع لباسی صحبت نمیکنیم، منظور یک لباس اندازه است که توسط خیاطی ماهـر و چیـره دسـت دوختـه شده است. اکنون زمان ارزان بودن نیست. یک دست کت و شلوار 50 هزار تومانی بخرید، آنگاه 50 هزار تومان بنظر خواهید رسیـد. کــت و شلواری 300 هـزار تـومانی بـخریــد، 300 میـلیون بنظر خواهیــد رسید. در مــورد کـفـش هـا هـم خسیس نبوده و یک جفت از بهترین آنرا برای خود تـهیـه کنـیـد. هر چـیـز ساخـت ایـتـالیا اتوماتیک وار بهتر از بقیه می باشد -- پایان داستان.

دهان خود را بسته نگاه داشته و به حقیقت متوسل شوید...

2- ساکت بمانید

میدانم که همه شما تصور میـکنید کـه نـابغه اید، اما واقیت آن است که نیستید. در غیر اینصورت نیز به هیچ نصیحتی نداشتـید و جهان بازیچه ای در کف دستان شما می بود. بنابراین، چون هنوز چیزهای زیادی برای آمـوختــن وجـود دارد، بـهتـر اسـت کـه دهـان را بسته نگاه داشته و گوش کرد.

خردمند و مرموز بوده و فقط چــیــزی را کــه لازم اســت بــگویید. در واقع هیچ چیزی را تا زمانی که مجبور نشده اید، بیان نکنید. اشتباهات معمولا توسـط افرادی صورت میگیرند که بدون دلیلی مناسب زبان به صحبت می گشایند. هرقدر یک فــرد اطـلاعات کمتری از شما داشته باشد، احتمال ماندن وی در فاصله ای محترامانه بیشتر خواهد شد.

وقتی من کسـی را بـرای اولیـن بـار ملاقات می کنم، مؤدبانه با او سلام و احوال پرسی نموده و تا دو دقیقه بعد از آن چیزی نمی گویم. در ایـن فـاصــلـه آن فـرد ســاده لوح همه اسرار خود را برایم تعریف کرده است؛ کجا زندگی می کند، روابطش با همسرش چگونه است، شماره کارت اعتباریش چیست و چه تـعداد قرص بـرای رفـع مـشکلات جنسیش مصرف میکند. اگر شما هم در مکالمات خود اینچنین باشید، آیا کسی حاظر خواهد بود بعد از آن دو دقیقه باز هم برایتان احترام قائل باشد؟

3- دروغ نگویید

اگر مجبور به سخن گفتن شدید، به آنچه که واقعا می دانید اکتفا کنید. دروغ گفتن برای تحت تاثیر قراردان و یا جلب احترام دیگران نتیجه معکوس در بر خواهد داشت.

هیچ راهی سریعتر از دروغگویی برای از دست دادن احترام وجود ندارد، بخصوص زمانی که آن دروغگویی با حماقت همراه باشد. اگر چیزی را نمیدانید، بسادگی بگویید، " مــن در این مورد نظری نمیتوانم بدهم." یک انسان حقیقی کاستی ها و ضـعف های خـود را می پذیرد. اگر طرف دیگر مودب باشد، از شما آنچه که در تـوانـاییتان است را درخواست نموده، و شما فرصتی پیــدا خواهیــد کــرد کــه در مـورد چیزی صحبت نمایید که همانند انیشتین جلوه تان دهد.

4- هرگز لبخند نزنید ( آن را برای همسرتان نگهدارید )

هر وقت مرد رندی را میبینم که هـمـگی دندانهایش را نشان میدهد، همیشه تصویر یک تمساح به ذهنم خطور میکند. یک انسان مـحترم، یک انسان هوشیار نیز هست. لبخند زدن میـتـواند جلوه شما را مخدوش نمـایـد و ممکن است دیگران تصور کنند که شما یک فروشنده اتومبیل دست دوم هستید.

از لبخند زدن دوری کنید تا انسانی جدی بنظر آیید که براحتـی تـحت تـاثیر قرار نمیگیرد. از هر 10 مورد، 9 مورد طرف مقابل حتی سخت تر تلاش خوهد کرد تا مـوافـقـت شما را بدست آورد. در این شرایط چه کسی به چه کسی احترام می گذارد؟

در عوض لبخند ملیحانه و نشان دادن دنـدانـهای همـچون صـدف خـود را هـنگـامی که با همسران هستید، از او دریغ ننمایید.

5- اطمینان و تواضع

افراد با اطمینان توانای جـذب بسیـار بـیـشتری نـسبت بـه بقیه افراد دارند. این اطمینان حـتـی اگـر شامل راه رفتن مغرورانه، وضعیت اندام مناسب یا اخـلاق و رفـتـار شـخـصـی خوب باشد، تصـویـر شـخصی تحت کنترل را نمایان می سازد که میداند چه کاری انجام میدهد و میتواند کار را به اتـمام برساند. یک انسان مطمئن میگوید، "شما میتوانـیـد بـه قابلیتهای من اعتماد کنید" و "به گفته های من احترام بگذارید."

به چشمان کسی نگاه کنـیـد. یـک انـسـان مـطـمـئـن هیـچـگاه کثیفی را در کفشهایش مشاهده نمیکند چرا که او هرگز نظرش را به پایین نمی افکند.

مرز بین اطمینان و خود بینی را بیاد داشته باشید. اطـمینـان تـعـادل تـوام بـا فـروتنــی و تواضع میـباشد. فقط انسانهای نادان فخر فروشی میکنند. کسی شما را معرفی میکند و می گوید، " آقای فلانی واقعا زرنگ است، شرکتش پارسال 100 میلیون سود کرد."

شـمـا پـاسـخ مـی دهیــد، "حتــی بــا حرفه ای ترین مهارتهای رهبری در جـهـان، بـدون سربازان کارکشته و خوب، نمی توانستم کـاری انـجام دهم. یک انسان بتنهایی قادر به صورت دادن چیزی نیست." چه کاری انجام داده اید؟ شـمـا قـابـلیتـهـای خود را در ضمن تحسین دیگران آشکار نموده اید. چه انسان متواضعی هستید

6- مؤدب باشید - احترام و نزاکت را متقابلا رد و بدل نمایید

وقتی کسی را ملاقات میکنید، نباید با بی نزاکتی لـبخنـدبزنید، اما از طرفی بی ادب نیز نباید باشید. محـتـاط بـودن بـه مـعـنای آن نـیست که نمی توانید مؤدب باشید. رفـتـار شایسته نمایانگر خلوص، و خلوص نمایانگر وقار است؛ یک انسان با وقار دارای خصیصه های در خور احترام میباشد.

هیچکسی تا حال بدلیل ادب و یا نزاکت زیاد دشمنـش بـه جنگ او نرفته است. ادب همچنین به معـنـای ترسـو بـودن نیست.

7- حافظه خوبی داشته باشید

یکی از مسائل مهم و کلـیدی تقویت حافظه است، چون علاوه بر دور نگاه داشتن فرد از اشتباهات احتمالی، بـاعــث امتیازات بیشماری در دنیای کار و تجارت می گردد. اگر نام فـردی کــه از مـعرفی او 30 ثانیه هم نمی گذرد را بیاد نیاورید، مانند یک آدم ابله به نـظـر خواهید آمد.

بـخـاطر آورن اسـامــی و آنچه که به شما گفته شده، نشان دهنده این اسـت کـه فـردی هستید که به جزئیات توجه دارید، و نیز دقیق، باهوش و فهیم می باشــید. لازم نیست یـک سخـنرانـی طـولانی را بـیـاد بـیاورید؛ بخاطر آوردن یک اسم کافی است، و این باعث می گـردد طرف مقابل شما احساس خوبی نماید ( اگر مطلبی را درمورد فرزندانش بیاد آورید، امتیازتان بیشتر می گردد ). و او چه فـکری خواهـد کـرد؟ " عـجب مـرد محـتـرمی، دوستش دارم. او حتی اسم مرا بخاطر دارد."

پایان داستان

من اولین نفری خواهم بود که می پـذیرم یـک دانـشمـنـد سفـیـنـه فـضـایی نیستم: این مشـاوره کـاملا واضــح و روشن است. برخی چیزها را احتمالا از قبل انجام می دهیـد، و برخی را نه. بکار بستن همگی این هـفت قـانـون بـه معنای آن است که مجبورید سبک زندگی و نحوه رفتار با آشنایان چندین ساله خود را تغییر دهید، اما اگـر خـواهـان احترام فوری هستید، باید بهایش را بپردازید.

فقط برای چندین روز آنچه را که گفته شد انجام دهید،تفاوت را مشاهده خواهیدکرد. در یک رسـتوران خوب با لباسی شیک قدم بگذارید، در حالی کـه سـرتـان روبـه بالا است و وضـعـیـت انـدام مناسبی دارید، میزی را انتخاب کـرده و غـذای خـود را سـفـارش دهـیـد. هنگام انتخاب نوشانه، از پیشخدمـت در موـرد نـوشـابـه ای کـه بـا آن آشـنـایـی ندارید، سؤال نمایید.

با پیش خدمت تا آخر شب هیچ حرفی نزنید به استثنای "متشکرم" آنهم زمـانیکه بـرای شـمـا چـیـزی مـی آورد. دنـدانـهـای خـود را نـشـان نـدهید. در انـتـهـای شـب آنـچـه کــه پیشخدمت در مورد نوشابه به شما گفته را تـکرار نمایید. 20 درصـد صـورتـحـسـاب را به عنـوان انـعـام بـاقـی بـگذاریـد. او مـمـکن اسـت فـقـط یـک پیشخدمت باشد، اما این آغاز واگنهای احترام است.

به نقل از سایت مردمان

آینده .خود را بیل گیتس ببینید.!!!

حتی در دنیای ماشینی امروز نیز بسیاری افراد خوشحال هستند و خوب زندگی می‌کنند. جالب است بدانید که محققان دریافته‌اند که سلامتی و کارایی افراد تا حد زیادی تحت تاثیر ویژگی‌های شخصیتی و درونی آنهاست.

این تحقیق10ساله نشان می‌‌دهد که صرف نظر از تغییر در وضعیت تاهل- شغل یا محل اقامت افرادی که در سال 1973 روحیه خوبی داشته‌اند و خوشحال بوده‌اند در سال 1983 نیز روحیه خوبی داشته‌اند. در صورتی که در مدت این دهه اتفاقات خوب یا بد بسیاری در زندگی‌شان رخ داده است.

اما نکته اصلی اینجاست که چگونه می‌توان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت؟ چه کسانی از ناملایمات زندگی نیز ناراحت و افسرده نمی‌شوند؟

در پاسخ باید گفت چهار شیوه اصلی و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند:

1-عزت نفس: افراد خوشحال، خود را دوست دارند.

در دهه 1980 هیچ موضوعی به‌اندازه خود و خویشتن، روان شناسان را مشغول نکرد. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که افراد باعزت نفس بالا، از سلامتی بیشتری برخوردارند و حتی در زندگی خانوادگی ، شغلی و جمع‌های دوستانه نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارت دیگر، وقتی افراد خود را می‌پذیرند، زندگی و پستی و بلندی های‌ آن را نیز می‌پذیرند و احساس خوبی در مورد آن دارند.

در حال حاضر، داشتن عزت نفس بیشتر، امری محال نیست زیرا بسیاری از کتاب‌ها، مقالات و برنامه‌ها در مورد اینکه به‌خودمان احترام بگذاریم، توانایی‌های خود را تقویت کرده و مثبت بیندیشیم و احساس قربانی بودن و بدبختی نکنیم،وجود دارد که می‌توانیم از آنها بهره‌مند شویم.

باید گفتار منفی را نیز قطع کنیم. برای اینکه در زندگی به محبت برسیم باید ابتدا به خودمان علاقه داشته باشیم.

در ارزیابی عزت نفس، افراد در شرایط گوناگونی قرار می‌گیرند ولی هیچ‌کس نمره صفر نمی‌گیرد زیرا ممکن است عزت نفس ما ضعیف باشد اما در اعماق وجودمان دارای آن هستیم پس باید آنرا تقویت کنیم. بد نیست بدانید افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، در کلام خود به جای عبارت «من خوب فکر می‌کنم» می‌گویند «گاهی اوقات یا تا حدی خوب فکر می‌کنم.»

از طرف دیگر افرادی که عزت نفس خوبی دارند مایل به برقراری روابط بیشتر اجتماعی با دیگران هستند. چنین افرادی در روابط اجتماعی مسئولیت‌پذیر هستند و بیشتر سعی می‌کنند کارهای مثبت انجام دهند زیرا خود را مسئول و پاسخ‌گوی کردارشان می‌دانند. بیشتر به موفقیت فکر می‌کنند تا شکست. به‌همین دلیل مرتب از خود نمی‌پرسند: «مگر من چه کرده‌ام که مستحق چنین مشکلی باشم ؟» زیرا می‌‌دانند که گفتار و رفتارشان پیامد و عواقبی دارد پس تمایل دارند کارهایی انجام دهند که پیامدهای مثبت داشته باشد تا در انتها پشیمان نشوند.

البته بسیاری افراد نیز خود را بهتر از متوسط می‌بینند ودر قضاوت‌هایشان نسبت به رفتار گذشته‌شان همواره خود را محق می دانند که این امر نباید با عزت نفس اشتباه گرفته شود. ما باید بتوانیم به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم و در مواردی نیز با افراد آگاه‌تر از خودمان مشورت نماییم. زیرا در غیراین صورت فقط خود را کامل می‌پنداریم و هیچ حرکت و رفتار مغایر به تمایل خود را نخواهیم پذیرفت که خود این موضوع نیز می‌تواند منجر به افسردگی و یاس شود.

مرتب خود را با دیگرانی که از نظر خانوادگی، درآمد و تحصیل از شما بالاتر هستند مقایسه نکنید بلکه سعی کنید با امید به خدا و تکیه بر توانایی‌هایتان خود را باور کرده و به سمت کمال حرکت نمایید.

نهایتاً این که

عزت نفس باید مثبت و واقع‌گرایانه باشد، زیرا بر مبنای دستاوردهای واقعی افراد شکل می‌گیرد. باید واقعیت آنچه هستیم بپذیریم تا احساس خوبی داشته باشیم.

2- خوش‌بینی: افراد خوشحال، امیدوار هستند.

چنانچه موافق باشید که «همه افراد شانس کافی برای انجام تقریباً همه کارها دارند» امیدوار هستید. وقتی به کار جدید دست می‌زنید، انتظار موفقیت داشته باشید نه شکست. به‌عبارت دیگر، وقتی به یک لیوان نصفه نگاه می‌کنید، نیمه پر آن را ببینید، تا خوشحال‌تر باشید.

در ضمن افراد خوش‌بین، سالم‌تر هستند. آنها در مواجهه با مشکلات نمی‌گویند:«در جایی اشتباه کردم اما سعی می‌کنم دوباره همه چیز را درست کنم.» چنین افرادی کم‌تر آسیب‌پذیرند و نسبت به بیماری‌ها نیز قوی‌تر هستند. چنین افرادی حتی در مراحل گوناگون بیماری نیز آثار خفیف‌تر از خود بروز می‌دهند در صورتی که افراد بدبین با یک بیماری نه چندان جدی نیز از پا می‌افتند.

وقتی می‌خواهید کاری را انجام دهید- اگر خوش‌بین باشید- حتی موانع موجود را نیز فرصتی برای یافتن راهی جدیدتر و بهتر تلقی می‌کنید.

اگر خوش‌بین باشید به جای «نه» بیشتر می‌گویید «بله».

در این بخش نیز لازم به‌ذکر است که واقع‌بین باشید و اهداف محال و غیرقابل دسترس برای خود تعیین نکنید تا با نرسیدن به آنها انگیزه لازم و کافی را برای ادامه از دست بدهید.

بسیاری افراد حتی در مورد ازدواج نیز چنان رویاپردازی می‌کنند که با عدم تحقیق هر مورد احساس شکست در ازدواج و بدبختی می‌کنند.

باید به اندازه کافی خوش‌بین بود تا بتوان حرکت کرد و به اندازه‌ای واقع‌گرا بود که افکار و رفتار را کنترل نمود و به هر کاری دست نزد.

3- برون‌گرایی: افراد خوشحال، در خود نمی‌مانند.

مطالعات گوناگون حاکی از آن هستند که افراد برون‌گرا و اجتماعی افرادی هستند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و خوشحال‌ترند. البته بخشی از برون‌گرایی مربوط به ذات و خلق وخوی افراد است. بدین‌معنا که، برخی ذاتاً شاداب‌تر و گرم‌تر می‌باشند. آنها با وارد شدن به‌ اتاقی که پر از افراد گوناگون است به راحتی وارد شده و خود را معرفی کرده و با افراد صمیمانه برخورد می‌کنند. بدین صورت بهتر هم پذیرفته می‌شوند.

اما این مسئله تا حدی هم اکتسابی است و افراد درون‌گرا نیز می‌توانند با تمرین، آداب اجتماعی را بهتر و بیشتر به‌جای آورند. دیگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند.

چنین تفکری به‌تحقق تجربه‌های مطلوب‌تر کمک می‌کند. گویی طبیعت و روزگار نیز افراد برون‌گرا را بیشتر حمایت می‌کند. چنین افرادی راحت‌تر ازدواج می‌کنند. احتمال اینکه شغل بهتری پیدا کنند و دوستان صمیمی داشته باشند ،بیشتر است.

برون گرایان بیشتر با مردم در تعامل بوده و دوستان بیشتری دارند. در فعالیت‌های اجتماعی نیز بیشتر شرکت کرده و شاید همین مورد برخورد با افراد گوناگون ، فرصت‌های مختلفی را برایشان ایجاد می‌کند.

4-کنترل شخصی: افراد خوشحال معتقدند که :خودشان قادر به انتخاب سرنوشت خود هستند.

تحقیقات حاکی از این است که احساس قوی کنترل بر امور شخصی در افراد ،بیش از هر عامل دیگری موجب بروز احساست مثبت و حس رضایت از زندگی و خوشحالی می‌باشد.

اگر دقت کرده باشید برخی افراد به این عبارات فکر کرده و آنها را بیان می‌کنند: «من نقشی در خوشبختی یا بدبختی خود ندارم» یا «زندگی مرا با خود برده و من نمی‌توانم در جهتی که می‌روم دخالت کنم» یا «جهان فقط به کام برخی افراد قدرتمند است.»

چنین عباراتی نمایان‌گر احساس عجز فرد می‌باشد و در نتیجه استرس بیشتر و ناکامی در زندگی نیز از پیامدهای آن خواهد بود.

در مقابل افرادی که احساس کنترل بر امور شخصی و خویشتن دارند از سلامت جسمی و روحی بیشتری نیز برخوردارند. از حق انتخاب خود در زندگی لذت برده و 93درصد آنها افرادی فعال، آگاه و خوشحال هستند. چرا که این احساس کنترل همواره با نوعی مدیریت در امور همراه است و این مدیریت با مدیریت زمان همراه شده و زمانی که فرد حداکثر استفاده را از زمان خود می‌کند، بدیهی است که نتیجه بهتری هم می‌گیرد و به دستاوردهای بیشتری می‌رسد که موجب اعتماد به نفس بیشتر و خوشحالی او می‌باشد.

*نهایتاً چگونه خوشحال باشیم؟

- تاکنون به اندازه کافی گفته شد که خوشحالی به‌دنبال احساس عزت نفس پدید می‌آید و خوش‌بینی نیز در این میان نقش قابل توجهی ایفا می‌کند. اما اینکه ما باید خود را تقویت کنیم، مورد دیگری است.

نخسیتن گام این است که خود را مسئول اتفاقات و مسائلی که برایمان رخ می‌دهد بدانیم. بدین ترتیب برای بهتر شدن‌شان تلاش می‌کنیم و موقعیت خود را در جهان هستی ارتقا می‌دهیم.

شاید جالب باشد که بدانید، تحقیقات نشان می‌دهد اکثر افراد موفق در دوران کودکی با مشکلات بسیاری روبه رو بوده‌اند. همین مشکلات انگیزه‌ای به آنها داده که بخواهند سرنوشت خود را به‌دست گیرند و در این راه از تمام توان خود استفاده کنند. بدین ترتیب قابلیت‌ها و شایستگی‌ها‌ی آنان شکوفا شده و به‌تدریج موفق شده‌اند.

پس به یاد داشته باشید که انگیزه، ثبات، توسعه فکر و اندیشه، توافق ، مصالحه و آگاهی از جمله عوامل تأثیر گذارند.

باید بپذیریم که قدرت تأثیر بر سرنوشت خود را داریم. حداقل می‌توانیم حضور اجتماعی خود را موثرتر و مطلوب‌تر گردانیم.

ما شاید محصول گذشته خود باشیم، اما آنچه می‌توایم تولید کرده و به وجود آوریم، آینده است

شخصیت انسان مانند رنگ چشم برنامه‌ریزی نشده تا هرگز قابل تغییر نباشد. پس حرکت کنید و مطمئن باشید با وجود تمام محدودیت‌هایی که در زندگی هر یک از ما وجود دارد، می‌توانیم انتخاب کنیم و بهتر و موثرتر بیندیشیم و زندگی کنیم.

با وجود شرح.!!!

آزادی در بی آرزوئی است.بودا

وطن دوستت دارم

یه جا به اسم وطن واسه دل خوش کردنمون .یه جایی که بهش می نازیم . جایی که هر اتفاقی بیافته به تاریخ  چند هزار ساله اون پناه می بریم و با  یاد آوریش آروم می شیم. مرمانی به ظاهر انسان دوست و خون گرم .اما حاضرا واسه زیر پا خالی کردنت هر کاری بکن .می فروشنت به هر بهایی برای این که ازت جلو بزنن.یه اصلا ح عامیانه هم داره که دور از ادب این جا بگم. جایی که مشخص نیست ابا و اجدادمون چه قومی بوده .(ترک و مغول و عرب) اما هممون به پارسی بودن خودمون می نازیم دریغ از یه زره اطلاع در مورد گذشته به غیر از این که افتخار می کنیم  به تخت جمشید و پاسارگاد وهمین . من جایی به اسم وطن نمی شناسم .  خونه تاریکه.

زندگی هنگامه

به نظر من خانم هنگامه یکی از انسان های موفق هست .او یک نمونه  موفق هست که با پشت کار و امید تونست به شهرت و از همه مهم تر به خواسته های خودش برسه. به همین دلیل   یک مصاحبه که (بی بی سی روز هفتم) بهزاد بلور (با او کله کچلش) با هنگامه ترتیب داده بود و  شاید یه مقدار قدیمی باشه اما خوندنش خالی از لطف نیست رو در بلاگ قرار دادیم . من که شخصا از هنگامه خوشم می یاد .تو این مصاحبه که(کچل خان) اون رو انجام داده  متوجه می شیم پشت کار و تلاش و مهم تر از همه خواستن چقدر می تونه تاثیر گذار باشه تو زندگی ما  و زندگی هنگامه

من دو روز قبل از شب کنسرت هنگامه رسیدم دوبی و از شانسم همون هتلی بودم که خانم هنگامه هم مستقر بود. خیلی ذوق کردم چون کارم راحت شد. رومو سفت کردم و صبحونه رفتم سر میزش و خودمو معرفی کردم

خوشبختانه بعد از چند جمله بی تعارف شدیم و زود جوش خوردیم. هنگامه خیلی خون گرم و مهربونه و شب قبل از کنسرت هم همگی دور یک میز بزرگ نشستیم و شام خوردیم ( کامران وهومن و هنگامه(آوار) و اعضای گروهشون) گهگاهی هنگامه به ساعتش نگاه می کرد.

یکبار هم رفت تو باجه تلفن هتل و ده دقیقه ای با تلفن صحبت کرد. بعد برگشت با یک کمی بغض (بعدا فهمیدم که بخاطر سوگند- دخترش- بوده!).

شب کنسرت هنگامه که ۲۶ شهریور بود ( قبل از اینکه معین و شادمهر بیان روی صحنه) رفتم جلوی صحنه و از نزدیک اجراشو دیدم. روی صحنه ترانه ها رو با تسلط اجرا کرد جوری که من تعجب کردم که یک خواننده جدید چطور این تجربه رو داره که فهمیدم هنگامه چند سالی می شه که خواننده است و ما خبر نداشتیم.

بعد از اینکه هنگامه از صحنه آمد پائین و در حالی که مهین و شادمهر داشتن پشت صحنه آماده می شدن ، هنگامه رو دیدم. گفتم چطور بود؟ گفت:"من اولین باری بود که با اینهمه جمعیت روبرو شدم. خیلی دلهره داشتم اصلا از کارم راضی نیستم ."

اینو که گفت فهمیدم که بدون شک هنگامه جای جدیدی رو تو موسیقی پاپ ایرانی باز کرده .

هنگامه خانم سلام ، خوب هستی ؟سلام بهزاد جان. ممنونم. خیلی خوشحالم که می تونم با شما در اینجا یعنی دوبی صحبت بکنم.

هنگامه جان ، ما توی برنامه هامون خیلی آهنگ های درخواستی از تو داریم و این خیلی برام عجیب بود که یک خواننده ای به این سرعت کارش رو شروع بکنه و کارش به این سرعت بگیره! بنابراین از این جهت خیلی بهت تبریک می گم ...

من باید یک چیزی رو اینجا اعتراف بکنم که فکر می کنم من یکی از خوش شانس ترین کسانی بودم که آلبوم اولم انقدر مورد توجه قرار گرفت. تمام این نوار رو من مدیون " رامین زمانی " و(آوار) شعرهای قشنگ " مریم حیدرزاده " هستم.

البته این رو بگم که ما وقتی با هم نشسته بودیم و داشتیم شام می خوردیم ، افشین خواننده و بچه های گروه سیاوش قمیشی تو رو شناختن و شنیدم که توی شهر دوبی هم مردم کلی شناختنت!

این برای من هم یک چیز جالبی بود. من یک شانس کوچیکی می دیدم که شاید یک راه موفقیتی برای من باشه ، ولی توقع نداشتم که به این صورت باشه. من از همه مردم ممنون هستم.

هنگامه یکی از آهنگ هات که میگی شش هفت سال پیش خوندی به نام " ایران ایرانم " هست .. این آهنگ دو تا نکته توش داره ، یکی اسم " ایران ایرانم " هست که دوست دارم بدونم کی از ایران اومدی بیرون ، و اینکه شش هفت سال پیش این آهنگ رو خوندی!

من حدود ۱۲ سال پیش از ایران اومدم بیرون به خاطر اینکه بتونم یک آلبومی برای خودم درست بکنم و یک کار نیمه تمامی رو به قول معروف به سرانجام برسونم. چون این یک عشقی بوده که از بچگی در من به وجود اومده بود که همیشه دوست داشتم یک خواننده باشم.

خیلی سعی کردم که یک آلبومی تهیه بکنم ، ولی متاسفانه به خاطر اینکه در خارج از کشور تمامی کارهای یک آلبوم رو خود خواننده باید انجام بده ، کار سختی هست و به همین خاطر کار من طول کشید.

هنگامه در بچگی ، کجای ایران بزرگ شدی ؟
خانواده من از شمال ایرانه و خودم هم خیلی آدم های شمالی رو دوست دارم. ولی بچگی خودم رو در تهران گذروندم.

قبل از اینکه بیای خارج از کشور ، توی ایران چه کاری می کردی ؟زمانی که من تحصیل می کردم انقلاب شد و دیگه بهترین سال های زندگیمون رو ما توی جنگ گذروندیم.(آوار) بعد از اون ازدواج کردم و الان هم یک دختر دارم. شوهرم مرد بسیار نازنینی هست و خیلی در کارهام من رو حمایت می کنه که بتونم به هدفی که دارم برسم.

هنگامه جان ، گفتی که یک دختر داری و دخترت جوری بزرگ شده که هم حمایتت میکنه و هم شاید ازت ایراد بگیره که " مامان این آهنگ رو باید اینجوری بخونی! " ... چند سالش هست ؟بهزاد جان ، شما می خواهی اینجا سن من رو لو بدی ها .... !!! ولی من یک دختر دارم و دخترم بسیار دختر خوبی هست. دخترم ۱۴ سالش هست و من خیلی هم دوستش دارم.

از آهنگ هات ایراد هم میگیره ؟نه بیشتر لذت میبره! از سن یکی دو سالگی از ایران بیرون اومده ولی خیلی ایرانیه و موسیقی ایرانی رو دوست داره. خیلی هم با نوار مامانش حال میکنه و خوشش میاد !!!

آیا دخترت روی آهنگ هات تاثیر هم داره ؟ چون دختر شما نماینده نسل جدیده ... آیا طرز فکرش برای تو مهمه؟خیلی. من به حرفش گوش می کنم به خاطر اینکه من دوست دارم کاری رو که انجام میدم در اون همه رو در نظر داشته باشم. من به نظریاتش و حتی دوستانش هم گوش می کنم. البته اولین چیزی رو که من سعی می کنم در نظر بگیرم این هست که ببینم چه چیزی خود من رو خوشحال می کنه و اون کار اگر به دل من بشینه ، حتماً به دل دیگران هم خواهد نشست!

البته خدا رو شکر می کنم که یک آدمی مثل رامین زمانی رو دارم که سلیقه و انتخاب شعر ها ،(آوار) همه به پای اون بوده. البته همیشه از من نظر می پرسه اما با اون علمی که داره به من خیلی کمک کرد که بتونم این راه رو خیلی بهتر ببینم و تجربه کسب بکنمهنگامه جان تو شش هفت سال پیش یک ویدئو دادی به اسم " ایران ایرانم " ... بعد چی شد که انقدر تاخیر افتاد و دیگه کاری وارد بازار نکردی و یک دفعه یک آلبوم دادی بیرون ؟ چه اتفاقاتی توی این مدت افتاد اون هم در کانادا ...

درسته. من در Vancouver کانادا زندگی می کنم. حدود هفت هشت سال پیش ما یک گروهی داشتیم با کامران و فریدون. فریدون خودش یک آلبوم مستقل داد و الان هم در ایران یک آلبوم مستقل درست کرده که خیلی هم موفق بوده ، کامران هم خدا رو شکر با گروه Black Cats شروع کرد و الان هم خودش مستقلاً با برادرش هومن داره کار میکنه.

ما همگی با هم ، با رامین زمانی در این گروه کار می کردیم. گروه ما توی کلوپ رستوران های ایرانی و حتی عروسی ها خیلی موفق بود. بعد از این به خاطر اینکه تهیه یک آلبوم کار مشکلیه و مسلتزم هزینه و وقت زیادی هست ، این کار من یک مقدار طول کشید و خوشبختانه به یاری رامین زمانی من تونستم این آلبوم مستقل خودم رو بیرون بدمگروهتون توی کانادا اسمی داشت ؟
بله. گروه پرواز.

تو در کانادا با خانواده زندگی می کنی. ولی به خاطر آهنگ هات حتماً به لس آنجلس هم میری. درسته ؟درسته. به خاطر اینکه اونجا مرکز تمام کارهای هنری آهنگ ساز ها و شاعر هاست. من تقریباً دو سال گذشته به خاطر کار آلبومم بیشتر وقتم رو در لس آنجلس ، دور از دخترم و(آوار)و شوهرم بودم. به خاطر همین گفتم که اگر پشتیبانی شوهرم نبود به اینجا نمی رسیدم. به خاطر اینکه کار آلبوم زمان می برد و من باید در لس آنجلس می موندم.

هنگامه جدید در دوبی

برامون از خط مرز بین هنگامه پیش از آلبوم و بعد از آلبوم بگو ...

الان خیلی خوشحال هستم. مثل این میمونه که یک بچه ای متولد شده ولی شناسنامه نداشته باشه. وقتی شما یک آلبومی رو درست می کنید ، اون میشه شناسنامه بچه. دقیقاً این مسئله در مورد کار من صدق می کنه. این کار من سر و سامونی گرفته و من یک شخصیت خوانندگی با صدای خودم پیدا کردم.

یعنی مردم من رو الان به نام هنگامه می شناسند(آوار). من این کار رو برای دلم و با عشق انجام میدم و نه برای پول و شهرت. همیشه از خدا می خواهم که توی راه درست قدم بردارم و اگر کسی از من تعریفی یا انتقادی می کنه ، به خودم نگیرم و همونی که هستم باشم ، چون من فکر می کنم هر کسی اگر واقعی باشه مردم خیلی بهتر میتونن اون رو بپذیرن.

احساست درباره کنسرت دوبی چیه چون الان تقریباً ۲۴ ساعتی به شروع اون مونده ...؟فکر می کنم این موهبت بزرگی برای من هست. به خاطر اینکه من این آلبوم رو تازه به بازار دادم و جای خوشبختی داره که به این زودی این کنسرت رو اجرا می کنم.

مسلماً قبل از کنسرت به دخترت هم زنگ میزنی؟
صددرصد.

اسمش چیه ؟
سوگند.

جانور

امیدوارم سر کله این  جانور این سمت ها پیدا نشه .من که بعید می دونم

امید کردستانی !!!

بی بی سی - هفته نامه آمریکایی "تایم" در شماره سه شنبه خود ( 22 ژوئیه) مطلبی به قلم لورا لاک چاپ کرده درباره امید کردستانی، معاون ارشد رییس شرکت "گوگل" که در مدتی کوتاه این جستجوگر اینترنتی را تبدیل به یک شرکت عظیم تبلیغاتی کرده است.

همه می دانند که گوگل بهترین جستجوگر اینترنتی ست.فقط کافی است عبارت مورد نظرتان را در گوگل تایپ کنید و به سرعت بهترین نتیجه ممکن را به دست آورید.

جستجوگر گوگل با استفاده از الگوریتم های بسیار دقیقش در هر روز نتیجه 200 میلیون جستجو را ارائه می دهد.

اما این نتایج فقط در ظاهر به طور رایگان ارزانی می شود. امید کردستانی، معاون ارشد رییس "گوگل" دارد این شرکت خصوصی را به سرعت تبدیل به سازمانی می کند که سود آن سر به آسمان می زند.

تلاش های امید کردستانی باعث شده است تا بزرگترین جستجوگر اینترنتی دنیا تبدیل به یک پایگاه عظیم  تبلیغاتی شود. جلب صدهزار متقاضی در 18 ماه گذشته رقم چشمگیری است که به همت آقای کردستانی انجام پذیر بوده است. تحلیل گران امور مالی می گویند در آمد حاصل از جستجوهای اینترنتی گوگل تا آخر سال جاری ممکن است به یک میلیارد دلار برسد.

 چهار سال پیش، زمانی که آقای کردستانی، از شرکت "نت اسکیپ" به گوگل آمد، جستجوگرهای اینترنتی به نوان ارگان های تبلیغاتی از محبوبیت خاصی برخوردار نبودند.اما آقای کردستانی ( 40 ساله) به جای استفاده از شیوه های پر زرق و برق تبلیغاتی و نوشته ها و طرح های گرافیکی تبلیغاتی که به روی صفحه اینترنت می پرند، از شیوه اشتراکی استفاده کرده است.

 حق اشتراک گرفتن حق اشتراک شیوه بسیار آسان اما موثری است که " اورتور" (Overture) یکی از شرکتهای رقیب پیش از " گوگل" آن را به کار گرفته بود.

 شرکت هایی که می خواهند از طریق گوگل تبلیغ کنند باید برای حق استفاده از واژه ها پول بپردازند.هنگامی که کاربران برای جستجو واژه ای را تایپ می کنند که شرکت های مزبور حق اشتراک آن را پرداخته اند، آنگاه پیامهای تبلیغاتی شان در کنار نتایج حاصل ظاهر می شود. اگر پروازم تاخیر داشته باشد و مجبور باشم چند ساعتی را با یکی از این کارمندان در فرودگاه سپری کنم، می خواهم مطمئن باشم می توانم با او یک گفتگوی هوشمندانه داشته باشم و به من خوش بگذرد.

 امید کردستانی با اینکه به کار بردن این شیوه بسیار سودمند واقع شده، گوگل می گوید که استفاده مادی ذهنیت آنها را مشغول نمی کند.

 آقای کردستانی یک بار از قرار دادی چند میلیون دلاری صرف نظر کرد. وی در این مورد توضیح داد: "ما در گوگل خیلی اوقات از درآمد های هنگفت چشم پوشی می کنیم چون کیفیت و در آمد مداوم برای ما مهمتر ازمشتری کوتاه مدت ومقطعی است." همکاران آقای کردستانی از او به عنوان "شاه پیام رسانی فوری" یاد می کنند.

 او بر تمام کارمندانی که در کشورهای مختلف برای گوگل کار می کنند نظارت دارد و شخصا با آنهایی که تازه استخدام شده اند ملاقات می کند تا مطمئن شود آنها "آزمون فرودگاه" او را با موفقیت می گذرانند.

 او می گوید: " اگر پروازم تاخیر داشته باشد و مجبور باشم چند ساعتی را با یکی از این کارمندان در فرودگاه سپری کنم، می خواهم مطمئن باشم می توانم با او یک گفتگوی هوشمندانه داشته باشم و به من خوش بگذرد  

رئیس بزرگ

مردی برای خرید وارد یک پرنده فروشی شد. فروشنده به سه طوطی مشابه که روی شاخه نشسته بودن اشاره کرد و گفت:طوطی سمت چپی 500 دلار می ارزد"مرد پرسید:"چرا آنقدر گران است؟"

فروشنده پاسخ داد: " خوب این طوطی می تواند با رایانه کار کند.

مرد در مورد طوطی دوم پرسید و فروشنده توضیح داد که قیمت این یکی 1000 دلار است چون او همه کار هایی را که آن یکی بلد است می تواند انجام دهد به علاوه این که می تواند در اینترنت سرچ کند.

مرد با ترس و لرز در مورد طوطی سوم سوال کرد و متوجه شدکه 2000 دلار می ارزد شگفت زده پرسید: این یکی چه کاری بلد است.؟

فروشنده گفت:اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم باید بگویم من هیچ وقت ندیدم او کاری بکند .ولی آن دو طوطی دیگر او را رئیس خطاب می کند.

چرا پول دار نمی شویم.!

یکی از دلایل خیلی مهم که باعث شکست اکثر افراد می شود این است که آنها هیچ وقت تعریف درستی از ثروت و پول دار شدن در ذهن ندارند همه آنها می دانند پول می خواهند ولی چقدر نمی دانند اکثراً می گویند پول بیشتر ولی هیچ کس از مقدار درست آن اطلاعی ندارد.

وقتی ما می گوییم میخواهیم پول دار شویم ذهن ناخود آگاه ما می بیند که در جیب ما یا خانه ما مثلا هزار تومان یا بیشتر پول است پس می گویند شما پول دار هستید و بدنبال پول و یا نقشه ای برای پول دار شدن شما نمی رود.

دو فاکتور برای ذهن ناخود آگاه خیلی مهم است اولی مقدار دقیق پول و دومی زمان بدست آوردن آن.

مثلا ما باید بگوئیم یک میلیون تومان پول می خواهیم تا تا دو ماه دیگر.

در این صورت است که ذهن ناخود آگاه ما می توانند برای پول دار شدن ما برنامه ریزی نماید و آن را به مرحله اجرا در بیاورد.

دومین دلیل مهم که باعث می شود ما به اهداف خود نرسیم این است که هدفهای ما تغییر می کنند مثلا یک روز ما می خواهیم یک میلیون تومان پول بدست بیاوریم و روز دیگر این رقم زیاد و کم می گردد یک روز می خواهیم به دبی سفر کنیم و روز بعد ترجیح می دهیم برویم شمال کشور، درست است که ما برای خودمان مقدار و زمان تعیین کرده ایم ولی در مقدار و یا همان هدف خود تغییر ایجاد کرده ایم و این امر باعث می گردد ما نتوانیم به اهداف خود برسیم

پییر امید یار ۴۳ میلیاردر جهان

 پییر امیدیار در سال 1967 در شهر پاریس بدنیا آمد و در سنین کودکى  به همراه خانواده به ایالت مریلند مهاجرت کرد. وى اولین برنامه کامپیوترى خود را در سن 14 سالگى براى کتابخانه مدرسه اى که در آن مشغول تحصیل بود نوشت.

 در سال 1988 از دانشگاه Tufts University در رشته کامپیوتر فارغ التحصیل و در یک شرکت بعنوان برنامه نویس سیستمهاى Macintosh مشغول  کار شد.

 سپس در یک شرکت وابسته به Apple بنام Claris مشغول کار شد.

 در سال 1991 در تاسیس یک شرکت نرم افزار به نام Ink Development Corp همکارى کرد. این شرکت سپس به eShop تغییر نام داد . eShop در سال 1996 توسط شرکت Microsoft خریدارى شد.امیدیار سپس به شرکت General Magic که توسط Apple حمایت می شد پیوست.

Pez یک نوع شیرینى است که معمولا در یک ظرف کوچک پلاستیکى به شکل عروسک قرار میگیرد و برای آنکه شیرینى از آن خارج شود باید سر عرسک را به پایین فشار داد.

شبى در سال 1995 امیدیار مهندس جوان برنامه نویس ایرانى الاصل، با دوست دختر خود که عاشق جمع آوری Pez بود , مشغول خوردن شام بود که دوست دخترش ازآنکه شریکى براى ایجاد یک کلکسیون Pez در سانفراسیسکو را ندارد گله کرد.

 امیدیار به او پیشنهاد کرد که از اینترنت براى پیدا کردن شریک تجارى استفاده کند.

 بنابراین امیدیار در وب سایت کوچک خود براى دوست دخترش بخشى را براى این موضوع آماده کرد و نام آن را Auction Webگذاشت. برنامه ایکه او برروى وب سایت شخصى خود ایجاد کرد, به کاربران امکان  لیست کردن وسایل مختلف خود از جمله کلکسیون Pez ، دوست دختر او را نیز میداد.

 در مدتى کوتاه افراد بسیارى فروشنده و خریدار براى  اقلام لیست شده بروى سایت پیدا شدند. به تدریج تعداد کاربران این سایت زیاد شدند و معاملات بسیارى از طریق آن صورت گرفت . سپس مهندس جوان با مشاهده این موضوع تصمیم گرفت که  سایتى مجزا براى این کار ایجاد کند که با نام eBayشروع به کار کرد.

امیدیار با دریافت مبلغى بین 25 سنت تا دو دلار به فروشندگان اجازه داد که اجناس خود را براى شرکت در حراج در سایت eBay معرفى کنند. همچنین درصدى از خریدوفروشها به او میرسید و به این ترتیب eBay موجب شد که فروشندگان و خریداران با هم به راحتى به خرید و فروش بپردازند.


 بعد از 9 ماه که اولین حراجى که در سایت eBay انجام شده بود , وى شغل خود در General Magic را رها کرد و تمام وقت خود را صرف سایت خود, براى eBay کرد.

 در سال 1998 او تصمیم گرفت براى رونق دادن به eBay از Meg Whitman که فارغ التحصیل رشته بازرگانى بود یارى بگیرد.

 بعد از مدتى eBay شعبه هاى در آلمان, ژاپن , کانادا و استرالیا ایجاد کرد و روز به روز رونق یافت.در پایان سال 1998 کاربران این سایت به 2.1 میلیون نفر رسیدند و درآمدى بیش از 750 میلیون دلار را برای eBay به ارمغان آوردند.

ایده و طرح و برنامه ریزى این جوان ایرانى زاده  خلاق، و پشتکارش، وى را در لیست موفق ترین و ثروتمند ترین افراد آمریکا قرار داد.


امیدیار در سال 2000 علاوه بر eBay , در هیئت مدیره ePeople نیز مشغول به کار شد.

در سال 1999 پییر امیدیار با همان دوست دختر خود که عاشق کلکسیون Pez بود ازدواج کرد. حالا همسر امیدیار بیشتر از 400 عدد Pez در کلکسیون خود دارد.


"من همیشه به کمک کردن به مردم براى آنکه از آنچه که هستند بهتر باشند, معتقد هستم." امیدیار


گفته هائى درباره پییر امیدیار:


"
من سعى کردم تا یک پیراهن ورزشى امضاشده توسط Michael Jordan را در مغازه خود بفروشم ولی نتوانستم. سرانجام آن را در سایت eBay عرضه کردم و توانستم آن را بسرعت بفروشم.آن وقت تصمیم گرفتم که مغاز خود را ببندم و کاسبى خود را در eBay ادامه دهم." James Finnegan


"پییر امیدیارشخصى است با استعداد و با پشتکار، و میتواند چندین پروژه را باهم پیش ببرد. او فردیست آرام ولى بسیار متکى به نفس.
 تلاش امیدیار همیشه براى عرضه ساده و مفید تکنولوژى جدید  براى مردم عادى است." Steve Schramm

موفقیت راهی که انتها ندارد

رسیدن به موفقیت، قدرت و هر چیز خوب دیگری در این دنیا آرزوی مشترک بیشتر انسانهاست ولی با این حال هنوز اکثریت انسان ها از وضعیت مالی، فکری و روحی مناسبی برخوردار نیستند. در دنیایی که ما انسان ها در آن زندگی می کنیم فرصت های زیادی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد ولی متأسفانه کمتر کسی می تواند از این فرصت ها به نفع خود استفاده کند. متأسفانه انسان ها بیشتر در رؤیای رسیدن به موفقیت زندگی می کنند تا این که بخواهند برای رسیدن به آن تلاشی از خود نشان دهند. حقیقتی که هر انسانی در راه رسیدن به موفقیت باید همواره به آن توجه کند این است که نه کسی شانسی و از روی اتفاق به موفقیت می رسد و نه کسی به همین صورت موفقیت های خود را از دست می دهد. این موضوع بیانگر این مطلب است که رسیدن به موفقیت خود مراحلی دارد و فقط کسانی که از این موضوع باخبرند که می توانند امیدوار به دستیابی به آن باشند.

افکار همه چیز شماست

با کمی مطالعه و تحقیق در زندگی بیشتر انسان های موفق جهان به این نتیجه می رسیم که پشتکار داشتن و سخت کوش بودن ویژگی مشترک تمام انسان های موفقی است که تا به حال روی کره زمین زندگی کرده و می کنند. اگر در زندگی بیشتر انسان های موفق جهان نگاهی بیندازید به این نتیجه می رسید که بیشتر آنها در ابتدا به اشخاصی خانه به دوش شبیه بوده اند اما در عین حال افکاری سلاطین گونه داشته اند! بنابراین اگر شما هم می خواهید به موفقیت برسید (بسته به این که موفقیت برای شما چه مفهومی دارد) باید جنس ذهنیت شما از افکار مثبت و امید به آینده باشد تا شما بتوانید با اشتیاق و طراحی برنامه ای مناسب برای رسیدن به آن تلاش کنید.

همه از صفر شروع کرده اند

با این حال، ممکن است این ذهنیت در شما ایجاد شده باشد که حتی با وجود این که ذهنیتی مثبت دارید ولی به علت کمبود منابع و امکانات لازم نمی توانید به اهداف خود برسید. فراموش نکنید که تمام انسان های موفق هم در ابتدای کار وضعیتی مانند شما داشتند ولی با این حال توانستند با تلاش بیش از حد و داشتن افکار و برنامه ای مناسب به اهداف خود برسند. اصولاً انسانی که در ذهن خود هدف قاطعی دارد که باید به آن برسد هیچوقت به محدودیت ها فکر نمی کند. تنها منبعی که انسان های موفق از آن بهره می برند ذهن است.

این افراد از آنجایی که می دانند مغز انسان با افکار او دوست می شود، همیشه بهترین افکار را برای دوستی با ذهن خود انتخاب می کنند. اگر شما به خود به چشم یک انسان موفق نگاه کنید ذهنتان نیروی درونی شما را برای رسیدن به وضعیتی که دوست می دارید هماهنگ می کند، اما اگر افکار و تصورات شما علیه خودتان باشد حتی اگر از منابع خوبی نیز برخوردار باشید به زودی همه چیز را از دست خواهید داد. متأسفانه بسیاری از انسان ها فکر می کنند که محدودیت، معیار سنجش انسانهاست، در حالی که معیار حقیقی سنجش انسان ها، افکاریست که آنها در سر دارند.

هیچ وقت نگو دیر شده

وقتی صحبت از رسیدن به موفقیت است و انسانی از انسان دیگری دعوت می کند تا برای رسیدن به هدفی تلاش کند، معمولاً این گونه پاسخ می شنود که دیگر دیر شده است. عبارت «دیگر دیر شده» جواب انسان هایی است که ارباب ذهن خود نیستند. کسی که ارباب ذهن خود باشد هیچ وقت به کمبود منابع، پیری یا... فکر نمی کند، بلکه به این فکر می کند که از کدام راه باید برای رسیدن به موفقیت استفاده کند. کسی که ارباب ذهن خود نباشد حتی اگر تلاش شبانه روزی برای رسیدن به موفقیت داشته باشد هیچ وقت به خواسته خود نمی رسد.

 اگر کسی می خواهد به موفقیت برسد باید تلاشی توأم با ایمان به پیروزی داشته باشد. در کنار این موارد اگر شما بدانید که چه می خواهید و در پی چه چیزی هستید می توانید در هر وضعیتی به موفقیت برسید. فراموش نکنید که هرگز بدون زحمت چیزی عاید شما نمی شود.

برای رسیدن به موفقیت باید بهای آن را بپردازید، هرچند که این هزینه در مقایسه با آنچه که به دست می آوری بسیار ناچیز است.

از همین امروز شروع کن

برای رسیدن به موفقیت باید از همین امروز شروع کنید و قدر تک تک لحظات و کوچکترین فرصت های زندگی را بدانید. کسانی که برای رسیدن به موفقیت منتظر لحظات جادویی می مانند هیچ وقت به آن نمی رسند. فراموش نکنید که فرصت ها همیشه در جامه مبدل (گرفتاری یا شکست) به سراغ انسان ها می آیند. پس فراموش نکنید که هر وقت در زندگی با مشکلی روبرو شدید با چشمان باز به اطراف نگاه کنید تا بتوانید موفقیتی که در نزدیکی شما پنهان شده است را پیدا کنید. یک ضرب المثل ایتالیایی می گوید:« کسی که منتظر زمان می ماند آن را از دست می دهد.» برای رسیدگی به چیزی منتظر آمدن آن نمانید، به سمت آن بروید. با چشمان باز خود مراقب تک تک لحظاتی باشید که به سادگی از کنار شما می گذرند».

اگر اراده ای باشد راهی وجود دارد

برای رسیدن به موفقیت باید به تلاش خود بیفزایید. این مهم نیست که شما در چه سن و سالی هستید. تفکر مسموم «دیگر دیر شده» را از خود دور کنید تا به شما ثابت شود برای کسی که اراده ای در خود می بیند همواره راهی وجود دارد. تلاش و برنامه مناسب تنها چیزهایی هستند که شما به آنها نیاز دارید. همواره به خود یادآوری کنید که موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند و شکست از آن کسانی است که بی تفاوت اجازه می دهند ذهنیت شکست در آنها نفوذ کند. یکی از ویژگی های مثبت استفاده از این تفکر این است که وقتی به آن تسلط پیدا می کنید و دائما از آن استفاده می کنید بی اراده خود را در مسیر رسیدن به موفقیت در حال حرکت می بینید. در این هنگام است که شما موفقیت را با تمام وجود در آغوش می گیرد و از این موضع تعجب می کنید که در این چند سال کجا بوده است!

هیچ وقت گول ا حساسات خود را نخورید

روزی شاگردی به دیدن استاد خود می رود و به او می گوید قدرت تمرکز حواس ندارم و نمی توانم کارهایم را درست انجام دهم. استاد در جواب شاگردش به او می گوید: می گذرد، هیچ وقت به اکنون توجه نکن و به تلاش ادامه بده. همانطور که قبلاً اشاره شد، رسیدن به موفقیت از روی شانس و اقبال نیست و همواره نیاز به تلاش دارد. در حقیقت زمانی که هم به آن رسیده ایم باید برای حفظ آن تلاش کنیم وگرنه به زودی آن را از دست می دهیم

تبیان.برداشت

HENGAMEH

هنگامه .